کلمه جو
صفحه اصلی

sizzle


معنی : صدای سوختن کباب روی آتش، صدای هیس کردن، جلزولز کردن
معانی دیگر : (مانند آهن گداخته که در آب فروکنند یا صدای سرخ کردن ماهی) جلزولز کردن، جزووز کردن، هیس کردن، جز کردن، تفسیدن، (بسیار) داغ بودن یا کردن، (مجازی) هیجان داشتن، تب و تاب داشتن، صدای سوختن کباب روی اتش

انگلیسی به فارسی

صدای هیس کردن، جلز ولز کردن، صدای سوختن کباب روی اتش


صدای جیر جیر، صدای سوختن کباب روی آتش، صدای هیس کردن، جلزولز کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sizzles, sizzling, sizzled
(1) تعریف: to make the hissing or crackling sound of frying fat or oils.

(2) تعریف: (informal) to be extremely hot, as weather or something exposed to intense sunlight.

(3) تعریف: (informal) to be emotionally heated, as in anger or passion.
اسم ( noun )
• : تعریف: a sound like that of frying fat.

• hissing sound (like that of frying fat)
produce a hissing sound (like that of frying fat); be very hot (informal)
if something sizzles, it makes a hissing sound like the sound made by frying food.

مترادف و متضاد

صدای سوختن کباب روی آتش (اسم)
sizzle

صدای هیس کردن (فعل)
sizzle

جلز ولز کردن (فعل)
sizzle

hiss, fry


Synonyms: broil, brown, buzz, cook, crackle, fizz, fizzle, frizzle, grill, roast, sear, sibilate, spit, sputter, swish, wheeze, whisper, whiz


جملات نمونه

1. the sun was beginning to sizzle the valley
خورشید داشت شروع می کرد به داغ کردن دره.

2. The sun was beginning to sizzle the land.
[ترجمه p.j] خورشید شروع به گرم کردن زمین کرد
[ترجمه ترگمان]خورشید داشت شروع به جلز و ولز می کرد
[ترجمه گوگل]خورشید شروع به گریه کردن زمین کرد

3. They used to sizzle each other.
[ترجمه ترگمان]یکدیگر را ملامت می کردند
[ترجمه گوگل]آنها یکدیگر را هضم کردند

4. The bacon began to sizzle in the pan.
[ترجمه NimaTaheri] بیکن شروع به جلز و ولز کردن در ماهیتابه کرد.
[ترجمه ترگمان]گوشت خوک شروع کرد به جلز و ولز در ماهی تابه
[ترجمه گوگل]بیکن شروع به صدای بوقلمون کرد

5. The second batch had barely begun to sizzle before the first was already gone.
[ترجمه ترگمان]گروه دوم به سختی قبل از اینکه اولین بار از بین برود، شروع به جلز و ولز کرد
[ترجمه گوگل]دومین بار قبل از اینکه اولین بار از بین رفته بود، به سختی شروع به گریه کرد

6. It was enough to fry your brain, to sizzle the boogers in your snout.
[ترجمه ترگمان]کافی بود تا مغزت را سرخ کنند، تا دماغ boogers را به جلز و ولز کنند
[ترجمه گوگل]این به اندازه کافی برای سرخ کردن مغز شما بود، تا بوقلرها را در پستان خود بشوید

7. Sizzle and aroma do not profane the all-pervading stillness.
[ترجمه ترگمان]عطر و عطر و عطری که همه جا را فراگرفته است لعنت نخواهد شد
[ترجمه گوگل]صدای جیر جیر و رایحه فتنه گر همه گیر می کند

8. The sizzle and smell of pork fat greeted us as we sat back down at the garden table.
[ترجمه ترگمان]وقتی پشت میز نشسته بودیم، صدای جلز و ولز و بوی گوشت خوک به ما خوش آمد گفت
[ترجمه گوگل]صدای جیر جیر و بوی چربی گوشت خوک ما را در حالی که در میز باغ نشسته بود به ما آموخت

9. Sales immediately began to sizzle.
[ترجمه ترگمان]فروش به سرعت شروع به جلز و ولز کرد
[ترجمه گوگل]فروش بلافاصله شروع به صدای بلند کرد

10. Other ads deliver strictly technical information, without the sizzle.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات دیگر اطلاعات فنی لازم را ارایه می دهند، بدون این که جلز و ولز کند
[ترجمه گوگل]سایر آگهی ها بدون اطلاع از صدای جیر جیر اطلاعات دقیق فنی ارائه می دهند

11. Wakelate applied a sizzle stick to the sibilant huffing of the gas.
[ترجمه ترگمان]Wakelate به نفس نفس افتاده بود و به نفس نفس افتاده بود
[ترجمه گوگل]Wakelate یک چوب گوزن را به صورت خمیده از گاز تزریق می کند

12. Technical sizzle go a long way towards accomplishing this, but it's far from the whole story.
[ترجمه ترگمان]sizzle فنی یک راه طولانی برای رسیدن به این هدف است، اما خیلی دور از کل داستان است
[ترجمه گوگل]صدای جیر جیر تکنیکی برای رسیدن به این هدف بسیار طولانی است، اما دور از همه داستان است

13. The dry air and blazing sun made the soil crack and sizzle.
[ترجمه ترگمان]هوای خشک و آفتاب سوزان، شکاف خاک را درست کرد و جلز و ولز کرد
[ترجمه گوگل]هوای خشک و خورشید خورشید باعث خراشیدن خاک شد

14. Steam rises from the kettle and the pork chops sizzle, licked by flames from the dripping, igniting fat.
[ترجمه ترگمان]از کتری بخار بلند می شود و تکه های گوشت خوک که جلز و ولز می کنند، با جلز و ولز و جلز و ولز می کنند
[ترجمه گوگل]بخار از کتری و گوشت گوسفند بریده می شود، که از شعله های افتاده از چکه و سوزاندن چربی جلوگیری می کند

a dish of hot sizzling fat

یک ظرف پر از روغن داغ و جلز وولزی


The kebab started sizzling.

کباب شروع کرد به جز و وزکردن.


The sun was beginning to sizzle the valley.

خورشید داشت شروع می‌کرد به داغ کردن دره.


The town sizzled with the news.

از آن خبر، شهر به تب و تاب درآمد.


پیشنهاد کاربران

جلز ولز کردن

– The gas fire sizzles in the grate
– The sausages are sizzling in the pan
– The bacon began to sizzle in the pan

هیجان، گرمی، تب و تاب
( در روابط )

برند سازی آنلاین ( در بازاریابی )

جز گرفتن -


کلمات دیگر: