سوسو، چشمک زنی، برهم زدن چشمان، چشم برهم زنی
twinkling
سوسو، چشمک زنی، برهم زدن چشمان، چشم برهم زنی
انگلیسی به فارسی
چشمک،چشم برهم زنی
چشمک زدن، برق زدن یا تکان تکان خوردن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act or an instance of shining intermittently or briefly.
• مشابه: twinkle
• مشابه: twinkle
• (2) تعریف: the amount of time required to blink an eye; moment; instant.
• مشابه: twinkle
• مشابه: twinkle
• action of shining with a flickering light; amount of time it takes to wink; wink (archaic)
if you do something in the twinkling of an eye, you do it very quickly.
if you do something in the twinkling of an eye, you do it very quickly.
جملات نمونه
1. A galaxy of twinkling stars matched the thousands of sparkling city lights.
[ترجمه ترگمان]کهکشانی از ستارگان چشمک زن، با هزاران چراغ های شهر می درخشید
[ترجمه گوگل]یک کهکشان ستاره های مات و مبهوت کننده هزاران چراغ درخشان شهر را هموار کرد
[ترجمه گوگل]یک کهکشان ستاره های مات و مبهوت کننده هزاران چراغ درخشان شهر را هموار کرد
2. I saw lights twinkling in the little town below us.
[ترجمه ترگمان]دیدم که چراغ های شهر کوچک زیر ما سوسو می زنند
[ترجمه گوگل]من شاهد چشمک زدن در شهر کوچکی در زیر ما بودیم
[ترجمه گوگل]من شاهد چشمک زدن در شهر کوچکی در زیر ما بودیم
3. He was asleep in a twinkling.
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن خوابیده بود
[ترجمه گوگل]او در حال چشمک زدن بود
[ترجمه گوگل]او در حال چشمک زدن بود
4. I shall be there in a twinkling.
[ترجمه ترگمان]من در یک چشم به هم زدن آنجا خواهم بود
[ترجمه گوگل]من در حال چشمک زدن هستم
[ترجمه گوگل]من در حال چشمک زدن هستم
5. The broken mirror was reinstated in the twinkling of an eye.
[ترجمه ترگمان]آینه شکسته در یک چشم به هم زدن دوباره به قدرت رسید
[ترجمه گوگل]آینه شکسته در چشمک زدن یک چشم بازسازی شد
[ترجمه گوگل]آینه شکسته در چشمک زدن یک چشم بازسازی شد
6. Microprocessors do the calculations in the twinkling of an eye.
[ترجمه ترگمان]microprocessors در یک چشم به هم زدن محاسبات را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]میکروپروسسور ها محاسبات را با چشمک زدن انجام می دهند
[ترجمه گوگل]میکروپروسسور ها محاسبات را با چشمک زدن انجام می دهند
7. Suddenly, in the twinkling of an eye, her whole life had been turned upside down.
[ترجمه ترگمان]ناگهان، در یک چشم به هم زدن، تمام زندگی او زیر و رو شده بود
[ترجمه گوگل]ناگهان، در چشمک زدن از یک چشم، تمام عمر خود را به وارونه تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]ناگهان، در چشمک زدن از یک چشم، تمام عمر خود را به وارونه تبدیل شده است
8. Her mood can change in the twinkling of an eye.
[ترجمه ترگمان]حالت او می تواند در چشم یک چشم به هم زدن تغییر کند
[ترجمه گوگل]خلق و خوی او می تواند در چشمک زدن از یک چشم تغییر کند
[ترجمه گوگل]خلق و خوی او می تواند در چشمک زدن از یک چشم تغییر کند
9. The tune set our toes twinkling.
[ترجمه ترگمان]The شروع به چشمک زدن کرد
[ترجمه گوگل]این لحن چشمک زدن به انگشتان ماست
[ترجمه گوگل]این لحن چشمک زدن به انگشتان ماست
10. From it one could see lights twinkling in the little town below, and fishing-boats with lights at sea.
[ترجمه ترگمان]از آن یکی می توانست نورها را ببیند که در آن شهر کوچک زیر نور، و قایق های ماهیگیری در دریا سوسو می زد
[ترجمه گوگل]از آن، می توان چشم ها را در شهر کوچکی که در زیر آن زل زده بود، می بیند، و قایق های ماهیگیری با چراغ در دریا
[ترجمه گوگل]از آن، می توان چشم ها را در شهر کوچکی که در زیر آن زل زده بود، می بیند، و قایق های ماهیگیری با چراغ در دریا
11. It looked over its shoulder at her with twinkling red eyes.
[ترجمه ترگمان]از بالای شانه اش با چشمانی قرمز روشن به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]با چشمک زدن به چشم هایش، شانه اش را بر روی او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]با چشمک زدن به چشم هایش، شانه اش را بر روی او نگاه کرد
12. He grinned, his eyes twinkling wetly.
[ترجمه ترگمان]او نیشخند زد، چشم هایش برق می زدند
[ترجمه گوگل]او لبخند زد، چشم هایش به آرامی درخشید
[ترجمه گوگل]او لبخند زد، چشم هایش به آرامی درخشید
13. Eight sylphlike forms and eight pairs of dainty, twinkling feet and ankles.
[ترجمه ترگمان]هشت جفت چشم و هشت جفت ظریف، با پاهای براق و قوزک پا
[ترجمه گوگل]هشت فرم سیلفیک و هشت جفت نازک، مات و مچ پا
[ترجمه گوگل]هشت فرم سیلفیک و هشت جفت نازک، مات و مچ پا
14. Belinda dared to meet his wicked, twinkling blue gaze, and found that their eyes locked together surprisingly often.
[ترجمه ترگمان]برکلی با چشمان آبی درخشانش به او نگاه کرد و دید که چشمانشان به طرز شگفت انگیزی در کنار هم قفل شده اند
[ترجمه گوگل]بلیندا جرأت کرد تا دیدگاه های زشت و نادان آبی خود را ملاقات کند و متوجه شد که چشم آنها اغلب به طور شگفت انگیزی قفل شده است
[ترجمه گوگل]بلیندا جرأت کرد تا دیدگاه های زشت و نادان آبی خود را ملاقات کند و متوجه شد که چشم آنها اغلب به طور شگفت انگیزی قفل شده است
15. In the twinkling of an eye they were safe inside with their friends.
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن با دوستانش در امان بودند
[ترجمه گوگل]در چشمک زدن از چشم آنها در داخل با دوستان خود امن بود
[ترجمه گوگل]در چشمک زدن از چشم آنها در داخل با دوستان خود امن بود
پیشنهاد کاربران
چشمک زدن
بیک چشم بر هم زدن
بیک چشم بر هم زدن
تو یه چشم به هم زدن
– I shall be there in a twinkling
– He was asleep in a twinkling
– In the twinkling of an eye the little boy disappeared
– I shall be there in a twinkling
– He was asleep in a twinkling
– In the twinkling of an eye the little boy disappeared
کلمات دیگر: