کلمه جو
صفحه اصلی

exactitude


معنی : کمال، دقت، صحت، درستی
معانی دیگر : راستینی، راستینگری

انگلیسی به فارسی

درستی، دقت، صحت، کمال


دقیق بودن، دقت، کمال، صحت، درستی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or quality of being exact; precision.
مشابه: accuracy, precision, rectitude

• quality of being exact, careful attention to detail
exactitude is the quality of being very accurate and careful.

مترادف و متضاد

کمال (اسم)
prime, amplitude, accomplishment, perfection, integrity, maturity, completeness, sophistication, exactitude, period, complementarity, plenitude, plentitude

دقت (اسم)
resolution, accuracy, precision, attention, punctuality, exactitude, severity, delicacy, nicety, certitude, definitude, double precision, finesse

صحت (اسم)
accuracy, precision, exactitude, correctness, authenticity, validity, veracity, verity, validation, correctitude, rectitude

درستی (اسم)
integrity, accuracy, precision, exactitude, correctness, validity, truth, validation, justice, correctitude, honesty, trueness, rectitude, legitimacy

جملات نمونه

1. a man of thorough exactitude
مردی با دقت موشکافانه

2. This eighteenth-century fascination with funerary exactitude was not limited to the distaff side of society.
[ترجمه ترگمان]این شیفتگی قرن هجدهم با دقتی بی پایان به جنبه distaff جامعه محدود نمی شد
[ترجمه گوگل]این شادی هنجارهای قرن هجدهم با قیاس فتنه گرانه نه تنها به سمت طرف مقابل جامعه محدود نمی شد

3. He spoke with pompous exactitude.
[ترجمه ترگمان]با دقتی پرشکوه صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]او با رضایت مودبانه صحبت کرد

4. The exactitude of this association gave the outpost a familiarity and calmed her even more.
[ترجمه ترگمان]صحت این ارتباط، این پاسگاه را به خوبی آشنا کرد و حتی بیشتر او را آرام ساخت
[ترجمه گوگل]دقیق بودن این انجمن به آشنا بودن و پاسداری از او بیشترین آرامش را داد

5. The hues may be defined with considerable exactitude and the composition often may be brought down to simple formulas.
[ترجمه ترگمان]رنگ ها ممکن است با دقت قابل توجهی تعریف شوند و ترکیب بندی اغلب ممکن است به فرمول های ساده آورده شود
[ترجمه گوگل]رنگها ممکن است با شدت قابل توجهی تعریف شوند و ترکیب اغلب ممکن است به فرمول ساده برسد

6. The exactitude and measure of structural engineering has been indispensable for the development of my work.
[ترجمه ترگمان]کمال صحت و اندازه گیری مهندسی سازه برای توسعه کار من ضروری بوده است
[ترجمه گوگل]دقیق و اندازه گیری مهندسی ساخت و ساز برای توسعه کار من ضروری است

7. Success the team which belong to the target exactitude and unyielding.
[ترجمه ترگمان]موفقیت تیمی که به دقتی که به هدف تعلق دارد تعلق دارد و سرکش است
[ترجمه گوگل]تیمی که متعلق به هدف دقیق و ناکارآمد است، موفق باشید

8. The exactitude applies law in the arbitrament, is the key which insures to arbitrate quality.
[ترجمه ترگمان]در قانون in نیز صحت و درستی اعمال می شود که به کیفیت arbitrate اطمینان می دهد
[ترجمه گوگل]این دقیق بودن قانون در داوری است، که کلیدی است که به کیفیت داوری اطمینان می بخشد

9. So, how assessing of exactitude the proof become the core which discusses again to take up.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، چگونگی ارزیابی صحت این مدرک، هسته ایست که دوباره بحث می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین، چگونه ارزیابی دقیق، اثبات، هسته ای است که دوباره مورد بحث قرار می گیرد

10. The company mainly produces high exactitude castings and mechanical processing dealing in automobile, internal combustion engine, engineering machine, freeze compressor, sartorius .
[ترجمه ترگمان]این شرکت عمدتا از طریق قالب های castings و پردازش مکانیکی که در خودرو، موتور احتراق داخلی، ماشین مهندسی، کمپرسور ثابت و sartorius کار می کند، تولید می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت عمدتا ریخته گری دقیق و پردازش مکانیکی در خودرو، موتور احتراق داخلی، ماشین مهندسی، کمپرسور یخ، sartorius را تولید می کند

11. A considered shear deformation affect, exactitude multi - segment bar stiffness matrix was deduced by structural mechanics principle.
[ترجمه ترگمان]یک ماتریس سفتی میله ای که در نظر گرفته می شود، به وسیله اصل مکانیک ساختاری استنتاج شده است
[ترجمه گوگل]یک تغییر شکل برش تحت تاثیر قرار گرفت، ماتریس سختی چند بخشه دقیق بر اساس اصل مکانیک ساختار کشف شد

12. Standard pathology technique and production quality would affect exactitude of pathological diagnosis.
[ترجمه ترگمان]روش آسیب شناسی استاندارد و کیفیت تولید بر صحت تشخیص بیماری شناسی اثر می گذارد
[ترجمه گوگل]تکنیک پاتولوژی استاندارد و کیفیت تولید بر میزان تشخیص پاتولوژیک تاثیر می گذارد

13. Exactitude section pattern should be input to improve calculation accuracy.
[ترجمه ترگمان]الگوی بخش exactitude باید برای بهبود دقت محاسبه، ورودی باشد
[ترجمه گوگل]الگوی بخش دقیق باید ورودی باشد تا دقت محاسبات را بهبود بخشد

14. The exactitude definition of the Customer Relationship Management is very important.
[ترجمه ترگمان]تعریف درستی از مدیریت ارتباط با مشتری بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]تعریف دقیق مدیریت ارتباط با مشتری بسیار مهم است

15. The manufacture precision of super exactitude NC lathe depends on not only the operation rate of NC deviceand joined precision, but also the error of track and point location about servo system.
[ترجمه ترگمان]میزان دقیق of super NC نه تنها بستگی به میزان عملکرد of NC دارد، بلکه به خطای موقعیت و مکان نقطه در سیستم فرمان یار بستگی دارد
[ترجمه گوگل]دقت تولید دقیق NC NC کارآیی تراش به نه تنها میزان عملکرد NC دستگاه و دقت اتصال، بلکه خطای مسیر و نقطه در مورد سیستم سروو بستگی دارد

a man of thorough exactitude

مردی با دقت موشکافانه


پیشنهاد کاربران

ریزه کاری

دقیق بودن


کلمات دیگر: