کلمه جو
صفحه اصلی

dweller


معنی : مقیم
معانی دیگر : ساکن

انگلیسی به فارسی

ساکن


انگلیسی به انگلیسی

• resident, inhabitant
you use dweller to say where someone lives. for example, a city dweller is someone who lives in a city.

مترادف و متضاد

Synonyms: inhabitant, occupant, resident


tenant


مقیم (اسم)
termer, dweller

جملات نمونه

1. What the farmer gets is what the urban dweller pays minus transportation and distribution costs.
[ترجمه ترگمان]آنچه که کشاورزان دریافت می کنند این است که ساکنان شهری هزینه های حمل و نقل و هزینه های توزیع را پرداخت می کنند
[ترجمه گوگل]آنچه کشاورز می دهد این است که شهروند شهری مضامین هزینه های حمل و نقل و توزیع را پرداخت می کند

2. To a town dweller the silence is eerie - so this is how the wilderness felt to the early explorers and settlers.
[ترجمه elaheh] برای یک ساکن شهر، سکوت وحشتناک است - پس این به این معنی است که بیابان به اکتشاف و مهاجرین اولیه مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]برای شهری که سکوت وهم اور است - به همین دلیل است که این بیابان تا چه حد به کاشفان و settlers اولیه felt
[ترجمه گوگل]به ساکن شهر، سکوت وحشتناکی است - پس این به این معنی است که بیابان به اکتشاف و مهاجرین اولیه مربوط می شود

3. The Shenzhen dweller can enjoy a housing fund 1% of their wages.
[ترجمه ترگمان]ساکنان Shenzhen می توانند از یک صندوق مسکن ۱ درصد از حقوق خود بهره مند شوند
[ترجمه گوگل]ساکنین شنژن می توانند از صندوق مسکن 1 درصد از دستمزد خود بهره مند شوند

4. Join Naija, a lone underwater dweller in search of her family, as she explores the depths of Aquaria .
[ترجمه ترگمان]در ناینجا، تنها ساکن زیر آب در جستجوی خانواده خود، هنگامی که او عمق of را بررسی می کند، عضو شوید
[ترجمه گوگل]همانطور که او عمق آکواریا را بررسی می کند، به نایا، یک ساکن ساحلی زیر آب در جستجوی خانواده اش می پیوندد

5. Both city and town dweller should pay tax.
[ترجمه ترگمان]هر دو شهر و شهری باید مالیات بپردازند
[ترجمه گوگل]هر دو شهر و شهروند باید مالیات پرداخت کنند

6. The Naysayer. This office dweller delights in shooting down ideas.
[ترجمه ترگمان]Naysayer این دفتر از ساکنان برای عکاسی از ایده ها لذت می برد
[ترجمه گوگل]Naysayer این زائر اداری در تیراندازی به ایده ها مشتاق است

7. No sea - dweller worshiped the Queen of the Oceans.
[ترجمه ترگمان]هیچ ساکن دریایی، ملکه اقیانوس های کبیر را می پرستیدند
[ترجمه گوگل]هیچ ساحه دریایی ملکه اقیانوس ها را پرستش نمی کند

8. In industrialized country, outside the dweller that divides remote region, realized electrification generally.
[ترجمه ترگمان]در کشورهای صنعتی، خارج از شهری که منطقه دوردست را تقسیم می کند، به طور کلی به برق رسانی پرداخت
[ترجمه گوگل]در کشور صنعتی، خارج از ساکن که منطقه دور را تقسیم می کند، برق را عموما درک می کند

9. Gap of town dweller income is pulled ceaselessly big, the central point that already made attention of all circles of Inner Mongolia society and eristic popular topic.
[ترجمه ترگمان]شکاف درآمد خانوار شهری بی وقفه بزرگ است، نقطه مرکزی که در حال حاضر توجه همه محافل جامعه مغولستان مرکزی و موضوع محبوب را به خود جلب کرده است
[ترجمه گوگل]ناگهان درآمد شهروندان شهر به طور ناگهانی بزرگ می شود، نقطه مرکزی که در حال حاضر توجه همه محافل جامعه مدنی مغولستان و موضوع معاصر را به خود جلب کرده است

10. How to apply for to enjoy dweller lowest life to ensure treatment?
[ترجمه ترگمان]چگونه میتوان از پایین ترین سطح زندگی برای تضمین درمان استفاده کرد؟
[ترجمه گوگل]چگونه برای درخواست از کمترین زندگی زوج برای اطمینان از درمان استفاده کنید؟

11. City dweller have a higher death rate than country people do.
[ترجمه ترگمان]مردم شهر نرخ مرگ بالاتری نسبت به مردم کشور دارند
[ترجمه گوگل]ساکنین شهر نرخ مرگ و میر بیشتری نسبت به افراد کشور دارند

12. Because situation is special, the dweller here pays close attention to global climate more calefacient brought adverse effect.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که موقعیت خاص است، شهری که در اینجا توجه زیادی به آب و هوای جهانی دارد، اثرات نامطلوبی در بر دارد
[ترجمه گوگل]از آنجا که وضعیت ویژه است، ساکن در اینجا توجه کافی به شرایط آب و هوایی جهانی را به ارمغان می آورد

13. Execute apanage management, unit autonomy of responsible, dweller, community serves mode.
[ترجمه ترگمان]اجرای مدیریت apanage، استقلال واحدی از مسیول، ساکن، و جامعه به صورت مد عمل می کند
[ترجمه گوگل]اجرای مدیریت آپاناژی، واحد خودمختاری مسئول، ساکن، جامعه در خدمت حالت

14. Cave dweller live mainly on berries.
[ترجمه ترگمان]ساکن غار عمدتا در توت فرنگی زندگی می کند
[ترجمه گوگل]ساکنان غار عمدتا در انواع توت ها زندگی می کنند

15. The largest of the microbats, this white-furred cave dweller found across northern Australia also counts lizards and frogs among its prey, and uses its eyes as well as sonar to hunt.
[ترجمه ترگمان]این غار سفید پوست خز که در سراسر شمال استرالیا یافت می شود همچنین از سوسمارها و قورباغه ها در میان طعمه خود استفاده می کند و از چشمانش به عنوان ردیاب صوتی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]بزرگترین میکروب ها، این غار سفید پوشیده در سراسر شمال استرالیا نیز شمشیر و قورباغه ها را در میان شکار خود شمارش می کند و از چشمانش و همچنین سونار برای شکار استفاده می کند

پیشنهاد کاربران

پسوند: - نشین
city dweller : شهرنشین

معانی=ساکن، مقیم، پسوند نشین و زی ( cavity dweller : حفره زی - cave dweller: غار نشین - forest dweller:جنگل نشین، جنگل زی )


ساکن

# apartment dwellers
# the poor slum dwellers
# City dwellers suffer higher pollution levels


کلمات دیگر: