1. the twinkle of a distant star
سوسوی یک ستاره ی دوردست
2. the twinkle of victory in his eyes
درخشش حاکی از پیروزی در چشمان او
3. the deer disappeared in a twinkle
در یک چشم بر هم زدن آهو ناپدید شد.
4. At night, lights twinkle in distant villages across the valleys.
[ترجمه ترگمان]شب ها چراغ ها در روستاهای دور از دره ها چشمک می زدند
[ترجمه گوگل]در شب، چراغ ها در روستاهای دور در سراسر دره چشمک می زنند
5. The star seemed to twinkle hope to us.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که ستاره به ما امید چشمک می زند
[ترجمه گوگل]ستاره به نظر می رسید به ما چشم دوخته ام
6. She has an amused twinkle in her eye.
[ترجمه ترگمان]در چشمانش برق شیطنت آمیزی به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]او در چشم او جالب است
7. He was holding the phone with a mischievous twinkle in his eye.
[ترجمه ترگمان]او گوشی را با برقی شریرانه در چشمش نگه داشته بود
[ترجمه گوگل]او گوشی را با چشمک زدن در چشمش نگه داشت
8. The black sky was strewn with twinkle stars.
[ترجمه ترگمان]آسمان سیاه با ستاره های درخشان پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]آسمان سیاه با ستارگان لرزان پر شده بود
9. The incident was over in a twinkle.
[ترجمه ترگمان]این واقعه در یک لحظه روشن شد
[ترجمه گوگل]این حادثه در یک چشم بر هم زد
10. The twinkle of distant town lights was very beautiful.
[ترجمه ترگمان]برق چراغ های دوردست شهر بسیار زیبا بود
[ترجمه گوگل]چشمک زدن از چراغ های شهر دور خیلی زیبا بود
11. He looked at me with a twinkle in his eye.
[ترجمه ترگمان]با برقی در چشم به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او در چشم من نگاه کرد و چشمک زد
12. We could see the twinkle of the harbour lights in the distance.
[ترجمه ترگمان]از دور برق چراغ های لنگرگاه را می دیدم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم چشمک زدن از چراغ های بندر در فاصله را ببینید
13. His eyes were bright blue with a roguish twinkle in them.
[ترجمه ترگمان]چشمانش آبی روشن با برق شیطنت امیزی در آن ها می درخشید
[ترجمه گوگل]چشمان او آبی روشن بود و چشمک زدگی آنها در آنها بود
14. From the twinkle in her eyes we know she is joking.
[ترجمه ترگمان]از برق چشمان او می دانیم که او دارد شوخی می کند
[ترجمه گوگل]از چشمک زدن در چشم او می دانیم او شوخی می کند
15. She saw her mother's eyes twinkle with amusement.
[ترجمه ترگمان]چشمان مادرش را دید که با شادی برق می زند
[ترجمه گوگل]او چشم های مادرش را با سرگرمی دید