1. discriminate customers who demand the best products
مشتریان فرورشناس که طالب بهترین کالاها هستند
2. to discriminate against someone
برعلیه کسی تبعیض قایل شدن
3. to discriminate in favor of someone
به نفع (برله) کسی تبعیض قایل شدن
4. to discriminate on the basis of race, religion, or gender
برپایه ی نژاد یا مذهب یا جنسیت تبعیض قائل شدن
5. he cannot discriminate between the tastes of these two kinds of tea
او نمی تواند فرق بین مزه ی این دو نوع چای را تشخیص بدهد.
6. it is illegal to discriminate on the basis of color
تبعیض برمبنای رنگ پوست غیر قانونی است.
7. colorblind people do not have the ability to discriminate colors
اشخاص کور رنگ قدرت تمیز دادن رنگ ها را ندارند.
8. When do babies learn to discriminate voices?
[ترجمه سواري] چه وقتی بچه ها یاد می گیرند که صداها را تشخیص دهند؟
[ترجمه ترگمان]کی بچه ها یاد می گیرند که یک صدا را تشخیص بدهند؟
[ترجمه گوگل]وقتی بچه ها یاد می گیرند که صداها را تشخیص دهند؟
9. We must learn to discriminate between facts and opinions.
[ترجمه سواري] ما باید یاد بگیریم که بین حقایق و عقاید تمایز قائل شویم.
[ترجمه ترگمان]ما باید یاد بگیریم که بین واقعیات و عقاید تمایز قایل شویم
[ترجمه گوگل]ما باید یاد بگیریم که بین حقایق و عقاید تبعیض آمیز باشد
10. The computer program was unable to discriminate between letters and numbers.
[ترجمه ترگمان]برنامه کامپیوتری قادر نبود بین حروف و اعداد تمایز ایجاد کند
[ترجمه گوگل]برنامه کامپیوتری قادر به تشخیص بین حروف و اعداد نبود
11. It is not permissible for employers to discriminate on grounds of age.
[ترجمه ترگمان]برای کارفرمایان جایز نیست که در زمینه سن و سال تبعیض قائل شوند
[ترجمه گوگل]کارفرمایان مجاز به تبعیض بر اساس سن نیست
12. She can't discriminate right from wrong.
[ترجمه Soroushgh97] اون نمیتونه خوب رو از بد تشخیص بده
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند درست از اشتباه تشخیص دهد
[ترجمه گوگل]او نمیتواند درست از اشتباه تشخیص دهد
13. They can discriminate hundreds of colours.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند صدها رنگ را تشخیص دهند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند صدها رنگ را تشخیص دهند
14. The musician can discriminate minute variations in tone.
[ترجمه ترگمان]نوازنده می تواند تغییرات دقیقه را با آهنگ تشخیص دهد
[ترجمه گوگل]نوازنده می تواند تغییرات دقیقه را در لحن تنزل کند
15. He is able to discriminate good book from bad.
[ترجمه ترگمان]او قادر است کتاب خوب را از بد تمیز کند
[ترجمه گوگل]او قادر است کتاب خوب را از بدی تبعیض کند