کلمه جو
صفحه اصلی

hotbed


معنی : سر چشمه
معانی دیگر : جای نشو و نمو، رستنگاه، (کشاورزی) گرمخانه، گلخانه، پرورشگاه گیاه، منبع، بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد، محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد

انگلیسی به فارسی

سرچشمه، منبع، بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد، محل یا محیطی که درانرویش وپیشرفت سریع باشد


چشمه، سر چشمه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a bed of soil, usu. heated by fermenting manure and covered by glass, used to protect sensitive plants or to grow plants out of season.

(2) تعریف: any environment that encourages the rapid growth and development of something, esp. something undesirable.
مشابه: den

- a hotbed of illegal drug activity
[ترجمه ترگمان] بستری برای فعالیت غیرقانونی مواد مخدر
[ترجمه گوگل] یک بوته از فعالیت های غیر قانونی مواد مخدر

• area of covered and heated ground in which plants are grown in and out of season
if you say that a place is a hotbed of a particular kind of an activity, usually one that you do not approve of, you mean that a lot of this activity happens there.

مترادف و متضاد

سر چشمه (اسم)
original, principle, derivation, source, origin, root, spring, fountainhead, hotbed, headwaters, fountain, mother, wellspring, headspring, springhead, wellhead

جملات نمونه

1. The police department was a hotbed of corruption.
[ترجمه ترگمان]اداره پلیس بستری از فساد بود
[ترجمه گوگل]اداره پلیس فرسایشی بود

2. The area was a hotbed of crime.
[ترجمه ترگمان]این ناحیه محل وقوع جرم بود
[ترجمه گوگل]این منطقه یک جرم است

3. The city is a hotbed of crime.
[ترجمه ترگمان]شهر محل وقوع جرم است
[ترجمه گوگل]این شهر از جرم و جنایت است

4. In the 60's the city was a hotbed of crime.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۶۰ شهر محل وقوع جنایت بود
[ترجمه گوگل]در دهه 60، شهر یک جرم و جنایت بود

5. Vasey's, like any other establishment, was a hotbed of gossip.
[ترجمه ترگمان]Vasey مثل هر موسسه دیگر منبع شایعه بود
[ترجمه گوگل]Vasey، مانند هر مؤسسه دیگر، جزیی از شایعات بود

6. High slack systems, then, are often hotbed of deceptive activities that cover up the exercise of power for personal gain.
[ترجمه ترگمان]سپس سیستم های سست و شل اغلب به عنوان بستری از فعالیت های فریبنده هستند که اعمال قدرت برای منافع شخصی را پوشش می دهند
[ترجمه گوگل]پس از آن، سیستم های خفیف بالا اغلب از فعالیت های فریبنده ای است که توانایی استفاده از توان شخصی را پوشش می دهد

7. Since the province was a hotbed of gentry resistance to the emancipation, confrontation looked a real possibility.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این استان محل استقرار مقاومت طبقه متوسط در برابر آزادی بود، رویارویی یک امکان واقعی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این استان یک جبهه مقاومت در برابر تمدنی است که به رهایی رسیده است، مقابله احتمال واقعی را به نمایش گذاشت

8. The troubled province is a hotbed of ethnic violence.
[ترجمه ترگمان]استان مشکل دار یک بس تر داغ برای خشونت های قومی است
[ترجمه گوگل]استان دچار مشکل خشونت قومی است

9. The illegal immigrants lived in a hotbed.
[ترجمه ترگمان]مهاجران غیرقانونی در بس تر بستری زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]مهاجران غیر قانونی در یک باغچه زندگی می کردند

10. Malaysia has become a hotbed for all sorts of smuggling schemes.
[ترجمه ترگمان]مالزی به بستری برای انواع برنامه های قاچاق تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]مالزی برای انواع شیوه های قاچاق به یک باغچه تبدیل شده است

11. Obviously, not really severe punishment, has built the hotbed for some business's adventurist actions.
[ترجمه ترگمان]واضح است که، نه واقعا تنبیه شدید، محل بستری برای برخی از اقدامات adventurist تجاری را ساخته است
[ترجمه گوگل]بدیهی است، مجازات شدید نیست، احتیاج به برخی اقدامات ماجراجویانه کسب و کار شده است

12. Northern Australia is a hotbed of exotic animals, including the frilled lizard.
[ترجمه ترگمان]استرالیای شمالی، بستری از حیوانات نادر، از جمله مارمولک frilled است
[ترجمه گوگل]شمال استرالیا یک حوضچه از حیوانات عجیب و غریب، از جمله مارمولک فرشته است

13. It is a hotbed of research.
[ترجمه ترگمان]آن بستری از تحقیقات است
[ترجمه گوگل]این یک حفره ای از تحقیق است

14. Network life is becoming the hotbed and soil of juvenile delinquency.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]زندگی شبکه در حال تبدیل شدن به زلزله و خاک مجرمی نوجوانان است

Universities became hotbeds of communism.

دانشگاه‌ها محل نشو و نمو کمونیسم شدند.


پیشنهاد کاربران

جای مناسب

کانون، بستر

مرکز

1. محل نشو و نما، محل رشد و نمو 2. منشا، کانون، مرکز، سرچشمه


کلمات دیگر: