1. this noise is conducive to a headache
این سروصدا باعث سردرد می شود.
2. this lifestyle will not be conducive to physical and spiritual health
این روش زندگی منجربه سلامتی جسمی و روحی نخواهد شد.
3. Such a noisy environment was not conducive to a good night's sleep.
[ترجمه ترگمان]چنین محیط پر هیاهو برای یک شب خوب مساعد نبود
[ترجمه گوگل]چنین محیط پر سر و صدایی برای خواب شبانه مفید نبود
4. Daylight is highly conducive to good plant growth.
[ترجمه ترگمان]نور روز به شدت برای رشد گیاه خوب مساعد است
[ترجمه گوگل]نور روز بسیار مفید است برای رشد خوب گیاه
5. Chairs in rows are not as conducive to discussion as chairs arranged in a circle.
[ترجمه ترگمان]صندلی ها در ردیف هایی به عنوان صندلی ها که در یک دایره چیده شده اند، مساعد نیستند
[ترجمه گوگل]صندلی های ردیف به عنوان صندلی هایی که در یک دایره قرار دارند، به بحث و گفتگو منجر نمی شود
6. This is a more conducive atmosphere for studying.
[ترجمه امیری] این فضا برای مطالعه مساعد تر است.
[ترجمه ترگمان]این یک جو conducive برای مطالعه است
[ترجمه گوگل]این فضای مفید تر برای مطالعه است
7. The soft lights and music were conducive to a relaxed atmosphere.
[ترجمه ترگمان]نور نرم و موسیقی برای فضای آرام مساعد بود
[ترجمه گوگل]چراغ های نرم و موسیقی به فضای آرام کمک می کرد
8. Sometimes the home environment just isn't conducive to reading.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات محیط خانه برای خواندن مساعد نیست
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات محیط خانه فقط خواندن را نادیده نمی گیرد
9. That kind of jealous behaviour isn't conducive to having a healthy, strong relationship.
[ترجمه ترگمان]آن نوع رفتار حسود برای داشتن یک رابطه سالم و قوی مساعد نیست
[ترجمه گوگل]این نوع رفتار حسادتی به داشتن یک رابطه سالم و قوی منجر نمی شود
10. Such an adhoc approach is not conducive to efficient use of present resources nor is it appropriate for long-term planning.
[ترجمه ترگمان]چنین رویکرد adhoc برای استفاده موثر از منابع موجود مساعد نیست و برای برنامه ریزی بلند مدت مناسب نیست
[ترجمه گوگل]چنین رویکردی منصفانه برای استفاده کارآمد از منابع فعلی منجر نمیشود و برای برنامه ریزی درازمدت مناسب نیست
11. Marquez concluded that the generally disturbed conditions were conducive to his plan.
[ترجمه ترگمان]Marquez به این نتیجه رسید که شرایط به طور کلی مختل شده برای طرح او مساعد هستند
[ترجمه گوگل]مارکز نتیجه گرفت که شرایط به طور کلی متلاشی شده به طرح او منجر شده است
12. The place itself should be conducive to study without being too comfortable.
[ترجمه ترگمان]محل خودش باید برای تحصیل مساعد باشد، بدون اینکه خیلی راحت باشد
[ترجمه گوگل]جای خود را باید برای مطالعه بدون اینکه بیش از حد راحت باشد
13. The view that co-operation, not competition, is more conducive for survival is also gaining ground among biologists and ethologists.
[ترجمه ترگمان]این دیدگاه که هم کاری، نه رقابت، برای بقا مساعد است نیز در میان زیست شناسان و زیست شناسان در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]دیدگاه که همکاری، نه رقابت، برای زنده ماندن بیشتر سودمند است، در میان زیست شناسان و متخصصان اخلاق نیز جای می گیرد
14. This is obviously not conducive to ward learning, and valuable clinical experience is wasted.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که این امر موجب آموزش بخش نشده و تجربه بسیار ارزشمندی در این زمینه به هدر رفته است
[ترجمه گوگل]این بدیهی است که به یادگیری بخش نمی بخشد، و تجربه بالقوه ارزشمند هدر می رود