کلمه جو
صفحه اصلی

tried hard

انگلیسی به انگلیسی

• put forth an effort, made an effort, dedicated time and energy, endeavored, did the best that he could

پیشنهاد کاربران

آزمون

سخت تلاش میکرد خیلی تلاش میکرد

در یک موقعیت دشوار سخت تلاش میکنه و به راحتی تسلیم نمیشه


کلمات دیگر: