1. a prolific writer
نویسنده ای با آثار متعدد
2. kashan is prolific of brave people!
کاشان پر از اشخاص شجاع است !
3. rabbits are prolific animals
خرگوش جانور پر زاد و ولدی است.
4. a forest that is prolific of pines
جنگلی که درخت کاج بسیار دارد
5. She is a prolific writer of novels and short stories.
[ترجمه ترگمان]او نویسنده پرکار رمان و داستان های کوتاه است
[ترجمه گوگل]او نویسنده ای پر از رمان و داستان کوتاه است
6. Few composers can match his prolific output.
[ترجمه ترگمان]آهنگسازان کمی می توانند با محصول پربار او رقابت کنند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از آهنگسازان می توانند خروجی پرطرفدار خود را مطابقت دهند
7. Meyers is a diligent and prolific worker.
[ترجمه ترگمان]مایرز یک کارگر ماهر و پرکار است
[ترجمه گوگل]مایرز کارگر سختگیرانه و کارآمد است
8. Picasso was extremely prolific during his Cubist years.
[ترجمه محمدرضا] پیکاسو در دوران کوبیستی اش به شدت پر کار بود
[ترجمه ترگمان]پیکاسو در طی دوران his بسیار پرکار بود
[ترجمه گوگل]پیکاسو در طول سالهای کوبیستش بسیار پرکار بود
9. Another prolific scorer is Dean Saunders.
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از scorer پرکار، دین ساندرز است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از بهترین گلزنان دین سوندرز است
10. They are prolific breeders, with many hens laying up to six eggs.
[ترجمه ترگمان]آن ها پرورش دهندگان پرکار هستند و بسیاری از مرغ ها ۶ تا تخم مرغ را می گذارند
[ترجمه گوگل]آنها پرورش دهنده های پرکار هستند، با بسیاری از مرغ های تخمگذار تا شش تخم مرغ
11. He was probably the most prolific songwriter of his generation.
[ترجمه ترگمان]او احتمالا the prolific نسل خود بود
[ترجمه گوگل]او احتمالا کارآفرین ترین نسل او بود
12. Verdi was a prolific composer of operas.
[ترجمه ترگمان]وردی یک آهنگ ساز پرکار اپرا بود
[ترجمه گوگل]وودی یک آهنگساز پرشکوه اپرا بود
13. Thomson was also prolific in instrumental music on both chamber and solo scale.
[ترجمه ترگمان]تامسون در موسیقی سازی در هر دو اتاق و هم در مقیاس انفرادی فعال بود
[ترجمه گوگل]تامسون در هر دو بخش محوطه و انفرادی در موسیقی سازنده کار می کرد
14. She was extremely bright, articulate, a prolific writer.
[ترجمه ترگمان]او بی نهایت باهوش، روشن، و نویسنده پرکار بود
[ترجمه گوگل]او بسیار روشن، بیان، یک نویسنده پرکار بود
15. The music is by Ben Lanzarone, a prolific writer of television scores.
[ترجمه ترگمان]موسیقی توسط بن Lanzarone، نویسنده پرکار و پر مشغله از امتیازات تلویزیون است
[ترجمه گوگل]این موسیقی توسط بن لنزارونه، نویسنده مشهوری از نمرات تلویزیون است
16. The have a great offensive line and a prolific runner in Terrell Davis.
[ترجمه ترگمان]این یک خط حمله بزرگ و یک دونده پرکار در Terrell دیویس است
[ترجمه گوگل]یک خط تهاجمی عالی و یک دونده پرکار در Terrell Davis
17. As an artist, Benton was prolific - more than 900 drawings were found in his studio after his death.
[ترجمه ترگمان]بنتون به عنوان یک هنرمند، بیش از ۹۰۰ نقاشی پس از مرگش در استودیوی او یافت شد
[ترجمه گوگل]بنتون به عنوان یک هنرمند پرکار بود - پس از مرگش، بیش از 900 نقاشی در استودیوی او پیدا شد