کلمه جو
صفحه اصلی

out of order


مختل، بی سامان

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: not working; broken.

- The phone was out of order.
[ترجمه الهام] تلفن از کار افتاده بود
[ترجمه Mohamad reza] تلفن خراب بود ( از کار افتاده بود )
[ترجمه ترگمان] تلفن از نظم خارج بود
[ترجمه گوگل] تلفن خارج از نظم بود

• not working, nonfunctional, broken

جملات نمونه

1. The office telephones were all out of order.
[ترجمه سعید الیاس] همه تلفن های اداره از کار افتاده بودن
[ترجمه ترگمان]دفتر تلفن همه مرتب بود
[ترجمه گوگل]تلفن های اداری تمام شده بودند

2. The laser jet printer is out of order.
[ترجمه سعید الیاس] پرینتر لیزری از کار افتاده
[ترجمه ترگمان]چاپگر جت لیزری خارج از دستور است
[ترجمه گوگل]پرینتر جت لیزری خالی است

3. Our bus won't start because the battery is out of order.
[ترجمه m.azadegan] اتوبوس ما روشن نمیشه، چون باطریش خرابه.
[ترجمه ترگمان]اتوبوس ما به این دلیل شروع نخواهد شد که باتری از رده خارج شده است
[ترجمه گوگل]اتوبوس ما شروع نخواهد شد، زیرا باطری خالی است

4. The boy put the telephone out of order.
[ترجمه ترگمان]پسر تلفن را قطع کرد
[ترجمه گوگل]پسر تلفن را خارج از نظم قرار داد

5. Our tractor is out of order.
[ترجمه ترگمان]تراکتور ما از رده خارج شده است
[ترجمه گوگل]تراکتور ما خارج از نظم است

6. These books are out of order.
[ترجمه ترگمان]این کتاب ها از نظم خارج شده اند
[ترجمه گوگل]این کتاب ها بی نظیر هستند

7. Who's pissing about with my manuscript? They're all out of order.
[ترجمه ترگمان]کی داره در مورد دست نویس من عصبانی می شه؟ همه چیز مرتب و منظم است
[ترجمه گوگل]چه کسی در مورد دست نویس من چکار می کند؟ آنها همه چیز را فراموش کرده اند

8. The presiding officer ruled that the motion was out of order.
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه حکم داد که این حرکت از نظم خارج شده است
[ترجمه گوگل]افسر پیشین تصریح کرد که حرکت غیرقانونی بود

9. You were well out of order taking it without asking.
[ترجمه ترگمان]تو بدون پرسیدن از اینجا خارج شدی
[ترجمه گوگل]شما خیلی راحت بدون نیاز به گرفتن آن بودید

10. " You hate things to be out of order, don't you?'she said teasingly.
[ترجمه ترگمان]تو از این چیزا متنفری، مگه نه؟ با لحن شیطنت آمیزی گفت:
[ترجمه گوگل]او گفت: 'شما از همه چیز نفرت دارید، دیگران را نادیده می گیرید؟'

11. His objection was ruled out of order.
[ترجمه ترگمان]مخالفتش با نظم و ترتیب منتفی بود
[ترجمه گوگل]اعتراض او از نظم خارج شد

12. These pages are all out of order, will you page them up for me?
[ترجمه ترگمان]این صفحه ها کاملا نظم دارند آیا شما آن ها را برای من پیج می کنید؟
[ترجمه گوگل]این صفحات همه خارج از دستور هستند، آیا شما آنها را برای من برگردانید؟

13. The chairman told him that he was out of order.
[ترجمه ترگمان]رئیس به او گفت که از نظم خارج شده است
[ترجمه گوگل]رئیس به او گفت که او بی نظیر است

14. How did my papers get out of order?
[ترجمه ترگمان]کاغذها چطور از نظم خارج شدند؟
[ترجمه گوگل]چگونه مقالات من از نظم خارج شد؟

15. You don't think the paper's a bit out of order in publishing it?
[ترجمه ترگمان]تو که فکر نمی کنی که یک تکه کاغذ از کتاب منتشر شده باشد؟
[ترجمه گوگل]فکر نمیکنید که مقاله در انتشار آن کم است؟

پیشنهاد کاربران

از کار افتادن یا خراب شدن ( دستگاه و غیره )
مترادف با break down یا out of work

out of order = out of service = out of work = break down
: ( not in working condition )
خارج از سرویس، خراب، از کار افتادن. ( معمولا در مورد موتور، دستگاه و وسائل مکانیکی به کار میرود ) .


از کار افتاده، خراب
if a machine or piece of equipment is out of order, it is not working

out of order :
1. �something �is� disorganized� or� in the�
wrong� order.
درهم برهم

2. someone� has� been� unfair �or inconsiderate.
بی ملاحظه، بی فکر

3. broken
از کار افتادن یا خراب شدن ( دستگاه و غیره )

opp:in working order

نا مرتب، نا منظم
in the order#out of order
خراب ( وسیله )
Out of order

بدرد نخور، خراب*جای نامناسب، در جای خود نبودن:جای این کتابها روی قفسه نیست!! *مغایر با عرف، مغایر با شیونات*خارج از نوبت ( سخنرانی در پارلمان )

*از رده خارج*بهتر معنی هست که میتونیم در نظر بگیریم براش

broken, not in use

خلاف قانون، خارج از دسترس

Not working

رفتار یا عملکرد غیر قابل قبول
رفتار نابجا
رفتار ناشایست

در مورد انسان : از دست دادن عقل و مشاعر

I was out of order
من اشتباه کردم.

نامیزان، ناموزون، بی نظم، از نظم عدول کرده، مخل انضباط

بی قاعده

out of order ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: اتاق غیرقابل فروش
تعریف: اتاقی که به دلایل گوناگون از موجودی مهمانخانه خارج می شود |||متـ . غیرقابل فروش


کلمات دیگر: