1. to become seasick
در کشتی حالت استفراغ پیدا کردن
2. 'I feel seasick already,' she moaned.
[ترجمه ترگمان]زن نالان گفت: من همین حالا دریا زده شدم
[ترجمه گوگل]'من در حال حاضر احساس خشونت را احساس می کنم، او غمگین است
3. Hal was seasick almost at once.
[ترجمه ترگمان]هل بلافاصله دریا زده شد
[ترجمه گوگل]هال تقریبا در یک لحظه خیره شد
4. The passengers who felt seasick stayed below .
[ترجمه ترگمان]مسافران دچار دریازدگی شده بودند
[ترجمه گوگل]مسافرانی که دریاچه را احساس کردند کمتر در آنجا ماندند
5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
6. I was/felt seasick, so I went up on deck for some fresh air.
[ترجمه ترگمان]دریا دریا زده بود، برای همین به عرشه رفتم تا هوای تازه بخورم
[ترجمه گوگل]من / احساس دریایی شدم، بنابراین برای هوای تازه به عرشه رفتم
7. When I get seasick, I throw up my food.
[ترجمه ترگمان]، وقتی دریا زده میشم غذام رو بالا میارم
[ترجمه گوگل]وقتی من دریایی را می بینم، غذای من را پرتاب می کنم
8. Do you get seasick/airsick?
[ترجمه ترگمان]دریا زدگی می گیری؟
[ترجمه گوگل]آیا دریایی / هواپیما دریافت می کنید؟
9. Mendelssohn was seasick both ways on the trip by boat from Glasgow to Staffa.
[ترجمه ترگمان]مندلسون در سفر با قایق از گلاسگو به Staffa هر دو روش دریازدگی گرفته بود
[ترجمه گوگل]مندلسون هر دو راه را در سفر با قایق از گلاسکو به ستته به همراه داشت
10. I was so seasick that it was a relief to be back on solid ground.
[ترجمه ترگمان]انقدر دریا زده بودم که دوباره بر روی زمین سفت و سخت بود
[ترجمه گوگل]من خیلی جادار بودم که امیدوار بودم که بر روی زمین پایدار بمانم
11. Chester and the Wordsworths were violently seasick almost at once.
[ترجمه ترگمان]چس تر و the تقریبا بلافاصله دریا زده شدند
[ترجمه گوگل]چستر و Wordsworths تقریبا در یک زمان خشونت آمیز بودند
12. My wife Terrie was feeling seasick.
[ترجمه ترگمان] زنم بهم دریا زده بود
[ترجمه گوگل]همسرم تری احساس خشونت شد
13. Are you seasick after a sip of white wine?
[ترجمه ترگمان]بعد از یه جرعه شراب سفید دریا زده شدی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما پس از یک نوشیدنی شراب سفید دریایی هستید؟
14. The team were all feeling seasick but they soldiered on valiantly.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان همه احساس کردند که دریا زده شده، اما با رشادت به مبارزه ادامه دادند
[ترجمه گوگل]این تیم تمام احساسات دریایی بود اما سربازان شجاعانه بودند
15. Alec liked sailing more than I. I got seasick.
[ترجمه ترگمان]الک هم بیشتر از من از قایقرانی خوشش می آمد دریا زده شده
[ترجمه گوگل]آلک دوست داشت بیش از یخ قایقرانی بخرم