کلمه جو
صفحه اصلی

snuggle


معنی : جمع شدن، در بر گرفتن، در بستر غنودن
معانی دیگر : به آغوش کسی پناه بردن، (برای گرم شدن یا محبت) خود را به کسی چسباندن، خود را برای گرم شدن یاغنودن جمع کردن، مچاله شدن

انگلیسی به فارسی

خود را برای گرم شدن یاغنودن جمع کردن، مچاله شدن،جمع شدن، در بستر غنودن، دربرگرفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: snuggles, snuggling, snuggled
• : تعریف: to lie comfortably next to someone or something; cuddle.
مترادف: nestle
مشابه: cuddle, embrace, huddle, hug, nuzzle, pet

- They were snuggling in front of the fire.
[ترجمه ترگمان] آن ها در مقابل آتش دراز می کشیدند
[ترجمه گوگل] آنها در مقابل آتش سوزان بودند
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to bring or hold close, esp. for affection or comfort.
مترادف: nestle
مشابه: cuddle, embrace, enfold, hold, nuzzle

- The baby snuggled his teddy bear.
[ترجمه ترگمان] بچه خرس عروسکی را در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل] کودک خرس عروسکی خود را تکان داد

• lie close to, nestle; bring close to the bosom, hug
if you snuggle somewhere, you settle yourself into a warm, comfortable position, especially by moving closer to another person.

مترادف و متضاد

جمع شدن (فعل)
shrink, assemble, aggregate, muster, gather, constringe, flock, backlog, snuggle, retract, congregate, beehive, group, twitch, drift, herd, gang up, nucleate, twitch grass

در بر گرفتن (فعل)
embrace, snuggle, encompass, twine, enclasp, enfold, infold

در بستر غنودن (فعل)
snuggle

cuddle


Synonyms: bundle, burrow, curl up, grasp, huddle, hug, nestle, nuzzle, snug, spoon


Antonyms: separate, stay away


جملات نمونه

1. I'd love to snuggle up in bed right now!
[ترجمه کوروش شفیعی] دوست دارم همین الان در آغوش تخت باشم.
[ترجمه ترگمان] دوست دارم همین الان توی تخت باشم
[ترجمه گوگل]من الان دوست دارم در حال بستن در رختخواب باشم

2. After the meal, the children snuggle into blanket rolls, and the conversations assume a more serious tone.
[ترجمه ترگمان]بعد از غذا، بچه ها به دور نان می نشیند و مکالمات یک لحن جدی تری به خود می گیرند
[ترجمه گوگل]پس از غذا، بچه ها به رول پتو می روند، و مکالمات تن صدا را جدی تر می گیرند

3. At that time, she moved to snuggle closer to the woman whom she had known and loved throughout the years.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان هورتنس به کنار زنی که در تمام این سال ها دوستش و دوست می داشت نزدیک تر شد
[ترجمه گوگل]در آن زمان، او حرکت کرد تا به زن نزدیک تر شود که او در طول سال ها شناخته شده بود و دوست داشت

4. When I read aloud, my goal is to snuggle around the warm glow of a story.
[ترجمه ترگمان]وقتی با صدای بلند شروع به خواندن می کنم، هدفم این است که دور و بر داستان گرم یک داستان بنشینم
[ترجمه گوگل]وقتی خواندن با صدای بلند، هدف من این است که در اطراف تابش گرم داستان قرار بگیرد

5. He says it should be alright once they snuggle down into their sleeping bags.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که اگر آن ها در کیسه خوابش با هم عشق بازی کنند، همه چیز درست می شود
[ترجمه گوگل]او می گوید باید زمانی که آنها را در کیسه های خواب خود قرار می دهند، باید باشد

6. Now, snuggle right down and I'll tuck you up.
[ترجمه ترگمان] حالا، من رو بغل کن و I می کنم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، به سمت پایین حرکت کنید و من شما را بالا می برم

7. You can scratch its ears, snuggle, and teach the little guy to jump and play dead. Adorable?
[ترجمه ترگمان]تو میتونی گوش هاش رو خراش بدی، بغل کنی و به اون پسر کوچولو یاد بدی که بپره و بمیره پرستیدنی؟
[ترجمه گوگل]شما می توانید گوش خود را خراش، پیچ و تاب، و آموزش پسر کوچک برای پریدن و بازی مرده است شایان ستایش؟

8. Now, snuggle right down and I'll tuck up.
[ترجمه ترگمان] حالا، من رو بغل کن و خودم رو جمع و جور می کنم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، به سمت پایین حرکت می کند و من قدم می زنم

9. In love stupidly, live simply, snuggle clumsily, be together silly.
[ترجمه ترگمان]در عشق ابلهانه زندگی می کنند، راحت زندگی می کنند، با هم دست و پنجه نرم می کنند، با هم دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه گوگل]در عشق احمقانه، به سادگی زندگی می کنند، درهم و برهم زدن، با هم احمقانه

10. It means cold fishes can snuggle down under the cozier side, while their hot-blooded partners can choose the lighter option.
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که ماهیان سرد می توانند زیر the قرار بگیرند در حالی که شرکای خون گرم آن ها می توانند گزینه سبک تر را انتخاب کنند
[ترجمه گوگل]به این معناست که ماهی های سرد می توانند در کنار هم قرار گیرند، در حالی که شرکای داغ آن می توانند انتخاب سبک تر را انتخاب کنند

11. I love snuggle and cuddle with you.
[ترجمه ترگمان] من دوست دارم که بغلت کنم و بغلت کنم
[ترجمه گوگل]من عاشق زنگ زدن و دوست داشتن با شما

12. On warm summer nights pigs snuggle up close to one another and for some reason like to sleep nose to nose.
[ترجمه ترگمان]در شب های گرم تابستانی، خوک ها به یکدیگر نزدیک می شوند و دلیلی برای خوابیدن بینی به بینی دارند
[ترجمه گوگل]در شب های گرم تابستان شب خوک نزدیک به یکدیگر و به دلایلی مانند خواندن بینی به بینی

13. Like any politician, he has to snuggle up to all sorts.
[ترجمه ترگمان]مثل هر سیاست مدار، باید با همه نوع خودش عشق بازی کنه
[ترجمه گوگل]مانند هر سیاستمدار، او باید به همه انواع تقلید کند

14. The girl snuggle the boy, said: now, can you slow down.
[ترجمه ترگمان]دختر بچه را در آغوش گرفت و گفت: خوب، حالا می توانی آهسته بروی
[ترجمه گوگل]دختر گفت: 'این پسر میتونه کمکت کنه

15. Baby can snuggle up to the singing, breathing, synthetic bear.
[ترجمه ترگمان] بچه میتونه با آواز، نفس، یه خرس مصنوعی کنار بیاد
[ترجمه گوگل]کودک می تواند به آواز خواندن، تنفس و خرس مصنوعی ختم شود

پیشنهاد کاربران

در اغوش گرفتن

خزیدن تو یه جای گرم نرم مثل بغل کسی یا تو رخت خواب
I snuggked down into my comfortable bed in my cozy room

She snuggled close up to him
دختره/زنه خودش چسبوند به پسره/آقائه
( تا محبت ش نشون بده یا اینکه از گرمای بدنش گرم بشه )
یه رفتار عاطفیِ خوشگل و لذت بخش

نرم کننده

جا خوش کردن، به آغوش گرم کسی پناه بردن

کسی را محکم بغل کردن

دوستان این واژه به معنی نرم کننده نیست. یه برندمواد شوینده در آمریکاست. میتونید سرچ کنید.


کلمات دیگر: