1. conditioned inhibition
بازداری شرطی
2. be conditioned by
تحت تاثیر (چیزی) بودن
3. he gradually conditioned his body for mountain climbing
او به تدریج بدن خود را برای کوهنوردی ورزیده کرد.
4. he had conditioned the dogs to bark as soon as a bell was rung
او سگ ها را خو داده بودکه به مجرد به صدا درآمدن زنگ پارس کنند.
5. he has conditioned his body for this kind of activity
او بدن خود را برای این گونه فعالیت پرورش داده است.
6. She soon conditioned the children to the cold weather.
[ترجمه جدید] او خیلی زود بچه ها را به هوای سرد عادت داد
[ترجمه ترگمان]خیلی زود بچه ها را به هوای سرد تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]او به زودی کودکان را به هوای سرد ختم کرد
7. She conditioned her acceptance of the gift on his coming to dinner next evening.
[ترجمه ترگمان]او قبول کرد که شب بعد برای شام به شام بیاید
[ترجمه گوگل]او پذیرفتن هدیه را در اوج شام به عهده می گیرد
8. His boyhood conditioned him to hardship.
[ترجمه ترگمان]دوره کودکی اش به او اجازه سختی داده بود
[ترجمه گوگل]دوران کودکی او را به سختی تبدیل کرد
9. We are inescapably conditioned by our upbringing.
[ترجمه ترگمان]ما بسیار مقید به تربیت ما هستیم
[ترجمه گوگل]ما به طور غیرقابل پیش بینی از طریق تربیت ما متضرر می شویم
10. Animals can be conditioned to expect food at certain times.
[ترجمه ترگمان]حیوانات در زمان های خاصی می توانند شرطی شوند که انتظار غذا داشته باشند
[ترجمه گوگل]حیوانات می توانند شرایط خاصی برای انتظار غذا داشته باشند
11. We have all been conditioned by our upbringing.
[ترجمه سیما] همه ما مشروط به روش تربیتمان هستیم
[ترجمه ترگمان]همه ما با تربیت ما به هم وصل شده بودیم
[ترجمه گوگل]همه ما از طریق تربیت ما شرط بندی شده است
12. My expenditure is conditioned by my income.
[ترجمه ترگمان]مخارج من مشروط بر درآمد من است
[ترجمه گوگل]مخارج من متعلق به درآمد من است
13. The hotel is fully air - conditioned.
[ترجمه ترگمان]هتل کاملا سیستم خنک کننده دارد
[ترجمه گوگل]هتل کاملا تهویه مطبوع است
14. It didn't take them long to become conditioned to the new environment.
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی طول نکشید که به محیط جدید تبدیل شدند
[ترجمه گوگل]آنها مدتها طول کشید تا شرایط جدیدی برای محیط زیست ایجاد شود
15. The rats had been conditioned to ring a bell when they wanted food.
[ترجمه ترگمان]وقتی که آن ها غذا می خواستند، موش ها به صدا در آمده بودند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها غذا می خواستند، موش صحرایی زنگ زده بودند
16. What I buy is conditioned by the amount I earn.
[ترجمه ترگمان]چیزی که خرید می کنم مشروط به مبلغی است که من بدست می آورم
[ترجمه گوگل]چیزی که من خریدم متعلق به مقدار من است