1. He was soon forgetful of all dangers.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که از همه خطرات آگاه شد
[ترجمه گوگل]او به زودی همه خطرات را فراموش کرد
2. He became very forgetful in his declining years.
[ترجمه ترگمان]در ساله ای آخر عمرش خیلی فراموش کار شده بود
[ترجمه گوگل]او در سالهای پاییز خود بسیار فراموش کرده بود
3. I've been forgetful these days.
[ترجمه ترگمان]این روزها خیلی فراموش کار بودم
[ترجمه گوگل]این روزها فراموش شده ام
4. My old uncle has become rather forgetful.
[ترجمه ترگمان]عموی پیر من تا حدی فراموش کار شده
[ترجمه گوگل]دایی قدیمی من تبدیل به فراموشی شده است
5. She has become very forgetful in recent years.
[ترجمه ترگمان]او در سال های اخیر بسیار فراموش کار شده است
[ترجمه گوگل]او در سال های اخیر خیلی فراموش کرده است
6. I'm getting forgetful in my old age.
[ترجمه ترگمان]در سن و سالی که دارم فراموش می شوم
[ترجمه گوگل]من در سن و سال من فراموش میکنم
7. She's getting very forgetful in her old age.
[ترجمه ترگمان]در این سن و سال خیلی فراموش کار شده
[ترجمه گوگل]او در دوران پیری بسیار فراموش می کند
8. My mother has become very forgetful and confused recently.
[ترجمه ترگمان]مادرم اخیرا گیج و گیج شده است
[ترجمه گوگل]مادر من اخیرا خیلی فراموش شده و گیج شده است
9. Grandfather is forgetful and often repeats himself when he tells a story.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ فراموش کار است و اغلب وقتی یک داستان می گوید خودش را تکرار می کند
[ترجمه گوگل]پدربزرگ فراموش شده است و اغلب خود را تکرار می کند که او داستان می گوید
10. I've been forgetful lately.
[ترجمه ترگمان]این اواخر خیلی فراموش کار بودم
[ترجمه گوگل]من اخیرا فراموش کرده ام
11. Old people are sometimes forgetful.
[ترجمه ترگمان]مردم پیر گاهی فراموش کار می شوند
[ترجمه گوگل]مردم قدیمی گاهی فراموش می شوند
12. My grandfather is getting more forgetful.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگم داره بیشتر فراموش کار می شه
[ترجمه گوگل]پدربزرگ من بیشتر فراموش شده است
13. Age is foolish and forgetful when it underestimates youth. J. K. Rowling
[ترجمه ترگمان]سن ابله است و فراموش کردن آن در زمانی که آن را دست کم می گیرد جی ک رولینگ
[ترجمه گوگل]وقتی جوانان کم توجهی می کنند، سن عجیب و غریب است جی کی رولینگ
14. Ellen was about as disorganized and forgetful as any fourth grade child in memory.
[ترجمه ترگمان]الن هم مثل هر بچه چهارم که در حافظه مو نده بود آشفته و فراموش کار بود
[ترجمه گوگل]الین به عنوان یک فرزند چهارم در حافظه به عنوان غیرقانونی و فراموش نشدنی بود
15. They can also be forgetful or very tired and perhaps bad tempered.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین می توانند فراموش کرده یا بسیار خسته باشند و شاید هم خیلی بد
[ترجمه گوگل]آنها همچنین می توانند فراموش شوند یا بسیار خسته و شاید بد بدانند