کلمه جو
صفحه اصلی

bring forward


معنی : تولید کردن، معرفی کردن، نظر کردن به، ارائه دادن
معانی دیگر : 1- موجب شدن، منجر شدن به، تولید کردن 2- زادن، 1- تاریخ چیزی را جلو آوردن، جلو انداختن، 2- به صفحه ی بعد بردن 3- ایراد کردن

انگلیسی به فارسی

جلو انداختن، تاریخ وقوع چیزی را جلو آوردن


انگلیسی به انگلیسی

• bring up, introduce (a topic); offer, propose, present; anticipate, precede

مترادف و متضاد

تولید کردن (فعل)
breed, raise, fetch up, supply, generate, produce, beget, turn out, procreate, inbreed, bring forward, manufacture

معرفی کردن (فعل)
present, inset, introduce, nominate, bring forward, recommend

نظر کردن به (فعل)
bring forward

ارائه دادن (فعل)
submit, give, present, exhibit, put, tender, render, hold forth, produce, bring forward, propound, porrect, propone

Make something happen earlier than originally planned


جملات نمونه

1. He had to bring forward an 1o'clock meeting so that he could get to the funeral on time.
[ترجمه ترگمان]او باید یک جلسه ساعت ۱ داشته باشد تا بتواند به موقع به مراسم تدفین برسد
[ترجمه گوگل]او مجبور بود یک جلسه ساعت 1 صبحانه بیاورد تا بتواند به موقع به مراسم خاکسپاری برود

2. The Government will bring forward several proposals for legislation.
[ترجمه ترگمان]دولت چندین پیشنهاد را برای این قانون مطرح خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دولت چندین پیشنهاد را برای قانون ارائه می دهد

3. Can you bring forward some proof of the story?
[ترجمه ترگمان]میتونی یه کم از داستان رو برام توضیح بدی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما می توانید برخی از اثبات داستان را بردارید؟

4. Bring forward the prisoner.
[ترجمه ترگمان] زندانی رو بیار جلو
[ترجمه گوگل]زندانی را به جلو ببر

5. Next month the Commission is to bring forward its first proposals for action.
[ترجمه ترگمان]ماه آینده کمیسیون قصد دارد اولین پیشنهادها خود برای اقدام را مطرح کند
[ترجمه گوگل]کمیسیون بعدی باید اولین پیشنهادات خود را برای اقدام ارائه دهد

6. Bring forward the empty in-between needles on both beds, matching the ends.
[ترجمه ترگمان]در هر دو تخت خواب، سوزن های خالی بین سوزن را در هر دو تخت خواب بگذارید و انتهای آن را با هم تطبیق دهید
[ترجمه گوگل]سوزن خالی بین سوزن بر روی هر دو تخت رو به جلو، مطابق با پایان

7. Home Secretary Kenneth Clarke wants to bring forward plans to change the law in the new year.
[ترجمه ترگمان]کنت کلارک، وزیر امور داخله، می خواهد طرح های پیشنهادی برای تغییر قانون در سال جدید را مطرح کند
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه کنت کلارک می خواهد برنامه های جدیدی را برای تغییر قانون در سال جدید ارائه کند

8. And, of course, I realise that when I bring forward proposals they will have to be judged on their merits.
[ترجمه ترگمان]و البته، من می فهمم که زمانی که طرح های پیشنهادی را مطرح می کنم، آن ها باید بر روی شایستگی خود قضاوت شوند
[ترجمه گوگل]و البته، متوجه می شوم که وقتی من پیشنهادات را ارائه می دهم، باید بر اساس شایستگی آنها قضاوت شود

9. It will bring forward legislation in the coming parliamentary session to introduce student loans, partially replacing grants, from autumn 1990.
[ترجمه ترگمان]این لایحه در نشست آتی مجلس برای معرفی وام های دانشجویی، تا حدودی جایگزین کمک ها، از پاییز سال ۱۹۹۰، به تصویب خواهد رسید
[ترجمه گوگل]این قانون را در جلسه پارلمانی آتی پیش رو برای معرفی وام های دانشجویی، که تقریبا جایگزین کمک های مالی است، از پاییز 1990 به ارمغان خواهد آورد

10. We will bring forward proposals to ensure that the control of drug misuse is co-ordinated effectively.
[ترجمه ترگمان]ما پیشنهاداتی را مطرح خواهیم کرد تا اطمینان حاصل کنیم که کنترل سو مصرف مواد مخدر بطور موثر هماهنگ شده است
[ترجمه گوگل]ما پیشنهادهای پیشنهادی ارائه خواهیم داد تا اطمینان حاصل کنیم که کنترل سوء استفاده مواد مخدر به طور موثر هماهنگ شده است

11. The Minister intends to bring forward amending regulations in the autumn.
[ترجمه ترگمان]وزیر قصد دارد مقررات اصلاح مقررات در فصل پاییز را مطرح کند
[ترجمه گوگل]وزیر قصد دارد اصلاح مقررات را در پاییز برگزار کند

12. This meant he had to bring forward some of his morning chores.
[ترجمه ترگمان]این به این معنا بود که باید بعضی از کاره ای روزمره خود را پیش بکشد
[ترجمه گوگل]این به این معنی بود که او مجبور بود برخی از کارهای صبحگاهی خود را پیش ببرد

13. New course innovation bring forward advanced requirement to physical education course.
[ترجمه ترگمان]نوآوری مسیر جدید نیاز پیشرفته به دوره آموزشی فیزیکی را به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]نوآوری دوره جدید نیازهای پیشرفته را به دوره آموزش فیزیکی می دهد

14. What's more, bring forward the idea that introducing mobile agent to grid computing in order to solve the problems of resource management and task attemperation .
[ترجمه ترگمان]آنچه بیشتر است این ایده را مطرح می کند که معرفی نماینده سیار برای محاسبات شبکه به منظور حل مشکلات مدیریت منابع و attemperation کار
[ترجمه گوگل]به علاوه، این ایده را ارائه می دهد که معرفی عامل تلفن همراه به محاسبات شبکه به منظور حل مشکلات مدیریت منابع و تنظیم مقدار وظیفه

پیشنهاد کاربران

جلو انداختن ( زمانی )

یعنی تاریخ و زمان چیزی را جلوتر آوردن و زودتر برگزار کردن
متضاد این لغت هست
Push back
یعنی عقب و به تاخیر انداختن یک رویداد

postpone==put back != bring forward

جلو انداختن ( تاریخ چیزی )

– It was decided to bring the meeting forward two weeks
– The elections were brought forward by three months
– The meeting has been brought forward from 10 May to 3 May


کلمات دیگر: