کلمه جو
صفحه اصلی

chow down


معنی : غذا خوردن

مترادف و متضاد

غذا خوردن (فعل)
chop, meal, consume, eat, chow down

پیشنهاد کاربران

هجوم بردن به سمت غذا زمانی که شخصی بسیار گرسنه است.

غذا خوردن.


کلمات دیگر: