کلمه جو
صفحه اصلی

pious


معنی : زاهد، عابد، خدا پرست، مذهبی، دین دار، مقدس، وارسته، متقی
معانی دیگر : پارسا، عفیف، متدین، مومن، پرهیزکار، فربود، مهذب، کاتوزی، فرهودی، پرهیز کارانه، پارسایانه، دین دارانه، زهرآمیز، ریاکار، زهد فروش، جانماز آب کش، ریا کارانه، زهد فروشانه، عوام فریبانه، سپنتا، پرهیزگار

انگلیسی به فارسی

دیندار، پرهیزگار، زاهد، متقی، پارسا، وارسته


انگلیسی به انگلیسی

• devout, religious; orthodox; sanctimonious, self-righteous
a pious person is very religious and moral.
a pious action or declaration is religious and moral and appears to be very sincere.
a pious hope is unlikely to come true.

مترادف و متضاد

dedicated, religious


زاهد (صفت)
pious

عابد (صفت)
devout, pious, godly

خدا پرست (صفت)
religious, pious, godly

مذهبی (صفت)
religious, devout, pious

دین دار (صفت)
religious, inward, devout, pious

مقدس (صفت)
virtuous, holy, saint, innocent, sacred, numinous, pious, venerable, sacrosanct

وارسته (صفت)
light, pious

متقی (صفت)
virtuous, pious

Synonyms: born-again, clerical, devoted, devout, divine, ecclesiastical, godly, goody-goody, orthodox, prayerful, priestly, reverent, righteous, sacred, saintly, sanctimonious, spiritual


Antonyms: atheist, impious, irreligious, sinful, wicked


جملات نمونه

1. pious deeds such as fasting and almsgiving
اعمال متقیانه مانند روزه گیری و دادن خیرات

2. to achieve the pious ends of life, one must mortify the flesh
برای دستیابی به هدف های پارسا منشانه ی زندگی،انسان باید نفس خود را خوار نگه دارد.

3. aunt turan was a pious woman
عمه توران زن پارسایی بود.

4. the administrator of a pious foundation
متولی یک موسسه ی خیریه

5. do not outlaw tipplers, oh pious ascetic. . .
منع رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت. . .

6. She is a pious follower of the faith, never missing her prayers.
[ترجمه ترگمان]او پیرو مذهبی ایمان است و هرگز prayers را از دست نمی دهد
[ترجمه گوگل]او پیرو مؤمنان ایمان است، هرگز نماز او را از دست ندهد

7. Alexander is a pious follower of the faith.
[ترجمه ترگمان]آلکساندر پیرو مذهبی ایمان است
[ترجمه گوگل]اسکندر پیرو مؤمنان از ایمان است

8. He was brought up by pious female relatives.
[ترجمه ترگمان]او توسط بستگان زن پارسا بار آورده شد
[ترجمه گوگل]او توسط بستگان زن مؤمن مطرح شد

9. He was a quiet, pious man.
[ترجمه ترگمان]او مردی آرام و پرهیزگار بود
[ترجمه گوگل]او مرد آرام و آرام بود

10. He dismissed his critics as pious do-gooders.
[ترجمه ترگمان]او منتقدان خود را به عنوان \"کاره ای مذهبی افراطی\" اخراج کرد
[ترجمه گوگل]او منتقدان خود را به عنوان خیرخواهان محترم اخراج کرد

11. Magnus the Pious is one of the most famous historical figures in the Empire and one of its greatest Emperors.
[ترجمه ترگمان]ماگنوس the یکی از مشهورترین چهره های تاریخی در امپراطوری و یکی از بزرگ ترین امپراطوران آن است
[ترجمه گوگل]Magnus Pious یکی از مشهورترین شخصیت های تاریخی در امپراطوری و یکی از بزرگترین امپراتورهای آن است

12. But Democrats applauded, generally taking the pious view that the White House can never be above the law.
[ترجمه ترگمان]اما دموکرات ها مورد تحسین قرار گرفتند و به طور کلی دیدگاه مذهبی را مبنی بر اینکه کاخ سفید هرگز نمی تواند بالاتر از قانون باشد مورد تحسین قرار دادند
[ترجمه گوگل]اما دموکرات ها با تشویق، به طور کلی به دیدگاه مودبانه مبنی بر اینکه کاخ سفید هرگز نمی تواند بالاتر از قانون باشد

13. Something about this pious supplication troubled her.
[ترجمه ترگمان]چیزی در این التماس مذهبی او را می آزرد
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد این تقدیر مسیحی او را ناراحت کرد

14. Donations by pious laymen doubtless continued, and Glastonbury and Canterbury not only survived, but did so as wealthy churches.
[ترجمه ترگمان]بدون شک، کمک های خیریه به افراد غیر روحانی ادامه یافت، و \"Glastonbury بری\" و \"کنتربری\" نه تنها زنده ماندند، بلکه مانند کلیساهای ثروتمند عمل کردند
[ترجمه گوگل]کمک های غیر مسیحیان بی تردید ادامه یافت و گلستونبری و کانتربری نیز نه تنها جان باختند بلکه کلیساهای ثروتمند نیز انجام دادند

15. They are not merely abstract theory or pious statements of intent that look good posted on the staff notice board.
[ترجمه ترگمان]آن ها صرفا \" نظریه انتزاعی و یا بیانیه های تقدس آمیز نیستند که به خوبی در هیات مدیره توجه داشته باشند
[ترجمه گوگل]آنها صرفا نظریه انتزاعی و یا بیانیه های شایسته ای از قصد نیستند که به خوبی در هیئت مدیره اطلاع رسانی قرار می گیرند

16. Pious legend. After assisting in the burial of a martyr, this newly baptized soldier was taken before the emperor.
[ترجمه ترگمان] افسانه ای مومن پس از اینکه در دفن یک شهید به خاک سپرده شد، این سرباز تازه تعمید یافته در مقابل امپراطور گرفته شد
[ترجمه گوگل]افسانه پریان پس از کمک به شهادت، این سرباز تازه متولد شده قبل از امپراتور گرفته شد

Aunt Turan was a pious woman.

عمه توران زن پارسایی بود.


pious deeds such as fasting and almsgiving

اعمال پرهیزکارانه مانند روزه‌گیری و دادن خیرات


پیشنهاد کاربران

مومنانه

با تقوا

منزه

پارسا واژه فارسی است و pious برگرفته شده از فارسی است!

معنی: پاک نژاد، سِپَنتا، درستکار، پاکدامن، پرهیزگار ( پرهیزکار ) ، فرهود!

متعصب ( خصوصا از نوع مذهبی )

متشرع

متدین


کلمات دیگر: