کلمه جو
صفحه اصلی

disciple


معنی : موافق، طرفدار، پیرو، هواخواه، سالک، حواری، شاگرد، مرید
معانی دیگر : پسوا، پیرو حضرت عیسی

انگلیسی به فارسی

پیرو، مرید، شاگرد، پسوا


پیرو حضرت عیسی، حواری


شاگرد، مرید، پیرو، حواری، سالک، موافق، هواخواه، طرفدار


انگلیسی به انگلیسی

• pupil, follower, adherent, devotee
a disciple is someone who believes, supports, and uses the ideas of their leader or superior.

مترادف و متضاد

موافق (اسم)
adherent, sympathizer, disciple

طرفدار (اسم)
devotee, advocate, adherent, sympathizer, aficionado, partisan, bigot, disciple, zealot, governor, sovereign, henchman

پیرو (اسم)
satellite, adherent, follower, disciple, impersonator, cohort, henchman, juniper

هواخواه (اسم)
devotee, adherent, aficionado, disciple, enthusiast

سالک (اسم)
devotee, disciple, aleppo boil, wayfarer, mystic, traveler

حواری (اسم)
disciple, apostle

شاگرد (اسم)
votary, follower, disciple, mate, apprentice, student, pupil, prentice, protege, famulus, footboy, journeyman, learner

مرید (اسم)
devotee, disciple, henchman

believer, follower


Synonyms: adherent, apostle, attendant, booster, buff, bug, catechumen, cohort, convert, devotee, enthusiast, fan, fanatic, fiend, freak, groupie, hound, junkie, learner, nut, partisan, proselyte, pupil, rooter, satellite, sectary, sectator, student, supporter, votary, witness, zealot


Antonyms: god


جملات نمونه

1. in my youth, i was a disciple of sartre
من در جوانی پیرو (تعالیم) سارتر بودم.

2. She was an ardent disciple of Freud.
[ترجمه ترگمان]او یکی از مریدان سرسخت فروید بود
[ترجمه گوگل]او شاگرد مشتاق فروید بود

3. Your disciple failed to welcome you.
[ترجمه کشاورز] شاگردتان موفق به خوش آمدگویی به شما نشد
[ترجمه ترگمان] شاگرد تو موفق نشد که به تو خوش آمد بگه
[ترجمه گوگل]شاگرد شما موفق به پذیرفتن شما نشد

4. Adversity is a good disciple.
[ترجمه ترگمان]Adversity یک شاگرد خوب است
[ترجمه گوگل]آزار و اذیت یک شاگرد خوب است

5. He was also an avid reader and a disciple of Tolstoy.
[ترجمه ترگمان]همچنین یک خواننده مشتاق و شاگرد تولستوی بود
[ترجمه گوگل]او همچنین خواننده مشتاق و شاگرد تولستوی بود

6. Frazer's disciple, Malinowski, was of a very different mettle.
[ترجمه ترگمان]شاگرد فریزر، مالینفسکی، از یک استعداد بسیار متفاوت استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]شاگرد فریزر، مالینوفسکی، از لحاظ بسیار متفاوتی بود

7. Disciple Zhi Xuan had added a 4-page epilog to this ritual text for group offerings. The final version attached.
[ترجمه ترگمان](ونگ ژی)یک مرید ۴ صفحه ای به این مضمون اضافه کرده بود تا این متن را برای ارائه خدمات گروهی به این مراسم اضافه کند نسخه نهایی ضمیمه شده است
[ترجمه گوگل]شاگردی ژی سوان، یک صفحه 4 صفحه ای را به این متن آیینی برای ارائه گروه ها اضافه کرده است نسخه نهایی پیوست شده است

8. This is how a disciple of the noble ones lives heedlessly.
[ترجمه ترگمان]این طور است که یکی از مریدان نجیب زادگان heedlessly زندگی می کند
[ترجمه گوگل]این به این معنی است که یک شاگرد از اعضای نجیب بدون هیچ زحمتی زندگی می کند

9. As a disciple, one must regard one's guru as an enlightened being.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک شاگرد، آدم باید یک معلم مذهبی باشد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک شاگرد، باید گورو را به عنوان یک موجود روشنگر مورد توجه قرار دهیم

10. I think a different disciple came around, knew about the letter to the Colossians, used Colossians as a model,and then wrote the letter to the Ephesians as another pseudonymous letter.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که یک شاگرد دیگر به این سو و آن سو آمده بود، از نامه به the اطلاع داشت، از Colossians به عنوان یک مدل استفاده می کرد، و سپس نامه را به the به عنوان یک نامه pseudonymous دیگر نوشت
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم یک شاگرد مختلف در اطراف آمده بود، در مورد نامه ای به کولسیان ها می دانست، از کولسیان ها به عنوان یک مدل استفاده می کرد، و سپس نامه ای به افسسی ها را به عنوان نامه ای با نام مستعار نوشت

11. Luo: Jesus is to wash feet for disciple in those years.
[ترجمه ترگمان]لو: مسیح در آن سال ها باید پاهایش را برای شاگرد شستشو دهد
[ترجمه گوگل]لو: عیسی این است که در آن سالها پا را برای شاگردان بپوشاند

12. He is thus a disciple of the noble ones undertaking the virtue - Uposatha.
[ترجمه ترگمان]او به این ترتیب یکی از پیروان شریف و نجیب زادگان است
[ترجمه گوگل]بنابراین او شاگردی از اشخاص شریف است که فضیلت می کنند - Uposatha

13. He was an ardent disciple of Gandhi.
[ترجمه ترگمان]یک مرید شور و شور از گاندی بود
[ترجمه گوگل]او یک شاگرد مشتاق گاندی بود

14. He is a devout disciple of the Episcopal Church.
[ترجمه ترگمان]او یکی از مریدان devout کلیسای اسقفی است
[ترجمه گوگل]او یک شاگرد مقدس کلیسای اسقفی است

Plato was one of the disciples of Socrates.

افلاطون یکی از مریدان سقراط بود.


In my youth, I was a disciple of Sartre.

من در جوانی پیرو (تعالیم) سارتر بودم.


one of Christ's disciples

یکی از حواریون مسیح


پیشنهاد کاربران

تربیت کردن

disciple مرید
Master مراد

مرید

پیرو
مرید
طرفدار
شاگرد

پیروان حضرت عیسی در زمان حیاتش ( بخصوص اشاره به 12 مردی که از پیروان او بودند دارد )

پیرو , مرید

– The disciples of Jesus
– She was an ardent disciple of Freud
– Whatever he said was considered oracular by his disciples


کلمات دیگر: