کلمه جو
صفحه اصلی

agnostic


معنی : عرفان منکر وجود خدا
معانی دیگر : (فلسفه و الهیات - کسی که معتقد است فکر انسانی قادر نیست به طور مسلم بداند که خدا هست و آیا اصلا ماورای پدیده های مادی چیز دیگری وجود دارد یا نه) نمی دانم کیش، تجاهل گرای، وابسته به تجاهل گرایی، لاادری، عرفای منکر وجود خدا

انگلیسی به فارسی

(فلسفه و الهیات - کسی که معتقد است فکر انسانی قادر نیست به‌طور مسلم بداند که خدا هست و آیا اصلاً ماورای پدیده‌های مادی چیز دیگری وجود دارد یا نه) نمی‌دانم‌کیش، تجاهل‌گرای، وابسته به تجاهل‌گرایی، لاادری


اگنستیک، عرفان منکر وجود خدا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who believes it is impossible to know anything about the existence or nonexistence of God or about the essential nature of things beyond the material universe.
مترادف: freethinker, skeptic
متضاد: believer
مشابه: atheist, disbeliever, doubter, empiricist, heretic, infidel, questioner

- He'd grown up in a religious family, but he later became an agnostic.
[ترجمه ترگمان] او در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود، اما بعدها به یک agnostic تبدیل شد
[ترجمه گوگل] او در یک خانواده مذهبی بزرگ شده است، اما بعدها او عرفانی شد

(2) تعریف: one who is unwilling or unable to commit to a particular stance concerning something.
صفت ( adjective )
مشتقات: agnostically (adv.), agnosticism (n.)
(1) تعریف: of or pertaining to agnostics or their beliefs.
مترادف: cynical, faithless, freethinking, godless, infidel, irreligious
مشابه: disbelieving, doubtful, incredulous, irreverent, skeptical, unbelieving

- His attitude toward religion is agnostic; he takes the stance that one cannot know whether God exists or not.
[ترجمه ترگمان] نگرش او نسبت به مذهب agnostic است؛ او این موضع را می گیرد که کسی نمی داند خدا وجود دارد یا نه
[ترجمه گوگل] نگرش او نسبت به دین، عرفانی است؛ او موضع میگیرد که نمیتواند بداند آیا هست یا نه

(2) تعریف: having a noncommittal or doubtful opinion about something.

- I have firm opinions about political questions in general, but I'm agnostic about this particular issue.
[ترجمه ترگمان] من نظرات محکمی در مورد مسائل سیاسی به طور کلی دارم، اما من نسبت به این مساله خاص agnostic
[ترجمه گوگل] من در مورد سؤالات سیاسی به طور کلی نظرخواهی دارم، اما من در مورد این مسئله خاص، خودخواهانه هستم

• one who is unsure whether or not god exists; person who refuses to declare belief in the existence or nonexistence of god; skeptic, person who is doubting or suspicious about something
atheistic
an agnostic believes that it is not possible to know whether god exists or not. count noun here but can also be used as an adjective. e.g. i'm really rather agnostic at the moment.

مترادف و متضاد

عرفان منکر وجود خدا (صفت)
agnostic

person unsure that God exists


Synonyms: doubter, freethinker, materialist, skeptic, unbeliever


Antonyms: believer


جملات نمونه

1. an agnostic believes that one cannot say whether god exists or not
آدم ندانم گرا بر این باور است که وجود یا عدم وجود خدا را نمی توان دانست.

2. You grew up in an agnostic household and have never been able to bring yourself to believe in God.
[ترجمه ترگمان]تو در یک خانواده agnostic بزرگ شدی و هرگز نمی توانی به خدا ایمان داشته باشی
[ترجمه گوگل]شما در یک خانواده عرفانی بزرگ شده اید و هرگز توانایی خود را برای باور به خدا ندیدید

3. Huxley invented the word agnostic and, like many of his contemporaries, became one.
[ترجمه ترگمان]هاکسلی کلمه agnostic را اختراع کرد و مانند بسیاری از معاصرانش، یکی از آن ها شد
[ترجمه گوگل]هاکسلی کلمه آگنوستیک را اختراع کرد و مانند بسیاری از معاصرانش تبدیل به یکی شد

4. The agnostic who doubts the existence of God, and the free thinker who feels that the existence of God is unnecessary and not justified, constitute a majority of non- believers. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]The که به وجود خدا شک دارند، و متفکری آزاد که احساس می کند وجود خداوند غیر ضروری است و حق ندارد، اکثریت of را تشکیل می دهد دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]اگنوستیک که شک و تردید وجود خدا و متفکر آزاد است که احساس می کند که وجود خدا غیر ضروری و توجیه نشده است، اکثریت غیر مؤمنان را تشکیل می دهد دکتر T P Chia

5. Amelia was an inquiring agnostic and an insatiable searcher for knowledge.
[ترجمه ترگمان]آملیا یک agnostic inquiring و یک جستجوگر سیری ناپذیر برای دانش بود
[ترجمه گوگل]آملیا یک آگنوستیک جستجوگر و یک جستجوگر نامناسب برای دانش بود

6. Labour's agnostic compromise was too clumsy and seemed more like cynical calculation to voters.
[ترجمه ترگمان]سازش agnostic حزب کارگر بیش از حد دست و پا چلفتی بود و بیشتر شبیه محاسبه بدبینانه برای رای دهندگان به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]سازش اخلاقی کارگر بیش از حد دست و پا گیر بود و بیشتر به نظر می رسید محاسبات غریزی برای رای دهندگان

7. Ramsey's friends thought that he was an agnostic and were surprised to see him so prominent at the mission.
[ترجمه ترگمان]برخی از دوستان رمزی فکر می کردند او یک agnostic است و از دیدن او در این ماموریت متعجب شده است
[ترجمه گوگل]دوستان Ramsey فکر می کردند که او عرفانی بود و شگفت زده شد تا او را در این ماموریت برجسته ببینند

8. The analysis of discourse can not then be agnostic about meaning in quite the same way as can linguistics.
[ترجمه ترگمان]سپس تجزیه و تحلیل گفتمان نمی تواند نسبت به معانی به روش مشابه agnostic باشد
[ترجمه گوگل]سپس تجزیه و تحلیل گفتمان پس از آن می تواند در مورد معنا به طور کاملا مشابه همانطور که زبانشناسی می تواند باشد

9. He was a very vulnerable hard-swearing, full-blooded agnostic, or possibly an atheist.
[ترجمه ترگمان]او بسیار آسیب پذیر بود - سوگند خوردن، agnostic کامل، و یا احتمالا ملحد
[ترجمه گوگل]او یک متفکر سختگیرانه و سختگیرانه، و یا احتمالا یک ملحد بود

10. No, she was an agnostic.
[ترجمه ترگمان]نه، اون خل و چل بود
[ترجمه گوگل]نه، او آگنوستیک بود

11. The agnostic demanded proof before she would accept the statement of the minister.
[ترجمه ترگمان]The قبل از اینکه بیانیه وزیر را بپذیرد نیاز به اثبات داشت
[ترجمه گوگل]آگنوستیک پیش از آنکه بیانیه وزیر را قبول کند، خواستار اثبات شد

12. It is also GUI toolkit agnostic and portable.
[ترجمه ترگمان]همچنین واسط گرافیکی (agnostic)و قابل حمل است
[ترجمه گوگل]این ابزار شناسایی GUI و قابل حمل است

13. Agnostic: A person who believes that nothing can be known about God or life after death.
[ترجمه ترگمان]Agnostic: فردی که معتقد است هیچ چیز نمی تواند در مورد خدا یا زندگی پس از مرگ شناخته شود
[ترجمه گوگل]Agnostic: فردی که بر این باور است که هیچ چیز در مورد خدا یا زندگی پس از مرگ شناخته نمی شود

14. Implementation to be exception agnostic so that it can be used in environments without exceptions.
[ترجمه ترگمان]پیاده سازی به استثنا agnostic استثنا است به طوری که می تواند در محیط های بدون استثنا مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]پیاده سازی به عنوان عدالت استثنایی است تا بتوان آن را در محیط بدون استثنا مورد استفاده قرار داد

An agnostic believes that one cannot say whether God exists or not.

آدم ندانم‌گرا بر این باور است که وجود یا عدم وجود خدا را نمی‌توان دانست.


پیشنهاد کاربران

بی طرف، منصفانه ، بدون تبعیض، عاری از تعصب، روشن فکرانه

آگنوستیک منکر وجود خدا نیست کسی مه منکر وجود خداست آتئیست می باشد .
آگنوستیک به معنی "ندانم گرا " است

کسی که معتقد است نمی توان ثابت کرد که خدا هست یا نه.

کسی که خیلی معتقد به دین یا کسی یا چیزی نی


نافی، نفی کننده

Although he was raised a Catholic, he was an agnostic for most of his adult life

مربوط به سخت افزار یا نرم افزاری که با پلتفرمهای متفاوتی سازگار باشه و بتونه با اونها کار کنه. معمولا بعد از یک اسم به کار برده میشه.
مثلا OS agnostic

agnostic یعنی ندانم گرایی و به افراد agnostic ندانم گرا میگویند. . . . کسایی که دقیق نمیدونن خدا وجود داره یا نه. . .

در مباحث مربوط به کامپیوتر بعد از یک کلمه دیگر میاید:
فارغ از . . . .
غیروابسته به . . . . .
وابستگی نداشتن به . . . . .

ندانم گرا
لاادری گر


اگنوستیک = خداباوران خداناباوران

نامطمئن، بدون یقین داشتن به چیزی ( روانشناسی )

ندانم گرا یا ندانم انگار
قدما معادل لاادری گری را به کار می بردند.
تجاهل گرایی معادل مناسبی نیست
تجاهل یعنی خود را به ندانستن زدن
نه اینکه واقعا نداند.

ندانم گرا ( کسی که نمیداند خدا وجود دارد یا نه )

# He was an agnostic rather than an atheist
# He'd grown up in a religious family, but he later became an agnostic

مردّد در وجود خدا


کلمات دیگر: