(عامیانه) 1- با حرارت آغاز به کار کردن 2- همکاری کردن، سهیم شدن در کار، با سعی و جدیت شروع بکار کردن، شروع به خوردن غذاکردن
pitch in
(عامیانه) 1- با حرارت آغاز به کار کردن 2- همکاری کردن، سهیم شدن در کار، با سعی و جدیت شروع بکار کردن، شروع به خوردن غذاکردن
انگلیسی به فارسی
با سعی و جدیت شروع بکار کردن، شروع به خوردن غذاکردن
زمین در، با سعی و جدیت شروع بکار کردن، شروع به خوردن غذا کردن
انگلیسی به انگلیسی
• begin to work hard; add one's efforts to, help out
مترادف و متضاد
help out
Synonyms: aid, attack, begin, buckle down, chip in, chip in, come through, commence, contribute, contribute work, cooperate, do, do one’s bit, fall to, get cracking, get going, go to it, help, help; get busy, hop to it, join in, jump in, launch, lend a hand, lend a hand, participate, plunge into, set about, set to, subscribe, tackle, tee off, volunteer, wade in
Antonyms: hinder, hurt, prevent
جملات نمونه
1. If we all pitch in together, it shouldn't take too long.
[ترجمه امیری] اگر همه مان یکجا کار کنیم ( با همکاری همدیگر ) ، زیاد طول نمیشکد.
[ترجمه ترگمان]اگر همه با هم متحد شویم، زیاد طول نمی کشد[ترجمه گوگل]اگر همه ما در کنار هم باشیم نباید بیش از حد طول بکشد
2. The fans rushed onto the pitch in an excited mob.
[ترجمه ترگمان]طرفداران با جمعیت هیجان زده به زمین پرتاب شدند
[ترجمه گوگل]طرفداران در یک ستون هیجان انگیز به زمین حمله کردند
[ترجمه گوگل]طرفداران در یک ستون هیجان انگیز به زمین حمله کردند
3. The nation was at fever pitch in the days leading up to the election.
[ترجمه ترگمان]ملت در روزه ای منتهی به انتخابات تب داشت
[ترجمه گوگل]در روزهای پیش از انتخابات، ملت در معرض تب بودند
[ترجمه گوگل]در روزهای پیش از انتخابات، ملت در معرض تب بودند
4. If we all pitch in, we'll have it finished in no time.
[ترجمه ترگمان]اگر همه ما با هم برویم، کارمان تمام می شود
[ترجمه گوگل]اگر ما همه را به زمین بچرخانیم، ما آن را به هیچ وجه تمدید نخواهیم کرد
[ترجمه گوگل]اگر ما همه را به زمین بچرخانیم، ما آن را به هیچ وجه تمدید نخواهیم کرد
5. Music was always played at concert pitch in our house.
[ترجمه ترگمان]موسیقی همیشه در آهنگ کنسرت در خانه ما نواخته می شد
[ترجمه گوگل]موسیقی همیشه در زمین کنسرت در خانه ما پخش شد
[ترجمه گوگل]موسیقی همیشه در زمین کنسرت در خانه ما پخش شد
6. There is a cricket pitch in a village green setting and small zoo for the children.
[ترجمه ترگمان]یک زمین کریکت در یک محیط سبز و یک باغ وحش کوچک برای کودکان وجود دارد
[ترجمه گوگل]زمین کریکت در یک محیط سبز روستایی و باغ وحش کوچک برای کودکان وجود دارد
[ترجمه گوگل]زمین کریکت در یک محیط سبز روستایی و باغ وحش کوچک برای کودکان وجود دارد
7. Pitch in - there's plenty.
[ترجمه ترگمان] قیر توی - خیلی زیاد هست -
[ترجمه گوگل]قدم زدن در - مقدار زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]قدم زدن در - مقدار زیادی وجود دارد
8. When nagging failed, her frustration reached a pitch in which she screamed and threw objects round the house.
[ترجمه ترگمان]وقتی نق زدن شکست خورد، ناامیدی او به جایی رسید که او جیغ کشید و اشیا اطراف خانه را پرت کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که نگرانی شکست خورد، سرخوردگی او به زمین رسید که در آن فریاد زد و اشیاء را در اطراف خانه انداخت
[ترجمه گوگل]هنگامی که نگرانی شکست خورد، سرخوردگی او به زمین رسید که در آن فریاد زد و اشیاء را در اطراف خانه انداخت
9. He noticed the change of pitch in the engine noise and the slight tilt of the aircraft as it began its descent.
[ترجمه ترگمان]او متوجه تغییر صدا در صدای موتور و کج شدن خفیف هواپیما شد که فرود خود را شروع کرد
[ترجمه گوگل]او متوجه تغییر زمین در سر و صدا موتور و شیب کمی از هواپیما به عنوان شروع به فرود خود را
[ترجمه گوگل]او متوجه تغییر زمین در سر و صدا موتور و شیب کمی از هواپیما به عنوان شروع به فرود خود را
10. Speculation about the deportations have reached fever pitch in Hong Kong.
[ترجمه ترگمان]گمانه زنی درباره این اخراج ها در هنگ کنگ به اوج خود رسیده است
[ترجمه گوگل]گمانه زنی در مورد تبعیدان در هنگ هنگ کنگ به تب تبخال رسیده است
[ترجمه گوگل]گمانه زنی در مورد تبعیدان در هنگ هنگ کنگ به تب تبخال رسیده است
11. Tom Candiotti and Ramon Martinez will pitch in the B game.
[ترجمه ترگمان]تام کاندیوتی و رامون مارتینز بازی بی را بازی خواهند کرد
[ترجمه گوگل]تام کاندیتتی و رامون مارتینز در بازی B امتداد خواهند یافت
[ترجمه گوگل]تام کاندیتتی و رامون مارتینز در بازی B امتداد خواهند یافت
12. Violence erupted on the pitch in the second-half of the quarter-final first leg and fans hurled missiles on to the pitch.
[ترجمه ترگمان]خشونت در نیمه دوم یک چهارم نهایی شروع شد و طرفداران موشک های خود را به زمین پرتاب کردند
[ترجمه گوگل]خشونت در نیمه دوم نیمه اول نیمه نهایی در زمین فوران کرد و هواداران موشک را به زمین فرو برد
[ترجمه گوگل]خشونت در نیمه دوم نیمه اول نیمه نهایی در زمین فوران کرد و هواداران موشک را به زمین فرو برد
13. With Leiter injured, Hernandez will pitch in his place.
[ترجمه ترگمان]با مجروح شدن لیتر، هرناندز به جای خود گام بر می دارد
[ترجمه گوگل]با لیریت مجروح شده، هرناندز جای خود را دارد
[ترجمه گوگل]با لیریت مجروح شده، هرناندز جای خود را دارد
14. The incident raised racial tensions to a fever pitch in the city.
[ترجمه ترگمان]این حادثه تنش های نژادی را به یک زمین تب در شهر دامن زد
[ترجمه گوگل]این حادثه تنش های نژادی را به یک زمین لرزه در شهر منجر شد
[ترجمه گوگل]این حادثه تنش های نژادی را به یک زمین لرزه در شهر منجر شد
پیشنهاد کاربران
کمک کردن
همفکری و مشورت و تبالد نظر کردن ( verb )
به دیگران ملحق شدن و به آنها کمک کردند مثلاً در برگزاری جشن.
دست و آسین بالا زدن، دست بکار شدن
To join others and help with an activity
If we all pitch in, we can get the kitchen cleared up in half an hour.
If we all pitch in, we can get the kitchen cleared up in half an hour.
کمک کردن به چیزی یا کسی
کلمات دیگر: