1- جلو خط آغاز مسابقه ایستادن 2- فرمان برداری کردن، نظم و انضباط را رعایت کردن، سر به راه بودن
toe the line
1- جلو خط آغاز مسابقه ایستادن 2- فرمان برداری کردن، نظم و انضباط را رعایت کردن، سر به راه بودن
انگلیسی به فارسی
به خط بروید
انگلیسی به انگلیسی
• obey commands; walk in a ridge; wait at the starting line
جملات نمونه
1. One or two of them refused to toe the line.
[ترجمه ترگمان]یکی دو نفر از آن ها از پنجه کشیدن به صف خودداری کردند
[ترجمه گوگل]یک یا دو نفر از آنها نتوانستند خط را تحمل کنند
[ترجمه گوگل]یک یا دو نفر از آنها نتوانستند خط را تحمل کنند
2. You toe the line or you don't stay on the team!
[ترجمه ترگمان]تو صف رو بگیر، وگرنه تو تیم نمی مونی
[ترجمه گوگل]شما خط را پشت سر گذاشتید یا در تیم باقی نمانید!
[ترجمه گوگل]شما خط را پشت سر گذاشتید یا در تیم باقی نمانید!
3. He could be expected, then, to toe the line when it came to military versus civilian decisions.
[ترجمه ترگمان]پس از آن انتظار می رفت که پس از رسیدن به ارتش در مقابل تصمیمات غیر نظامی، این خط پایان یابد
[ترجمه گوگل]پس از آن، او می توانست انتظار داشته باشد که در هنگام تصمیم گیری نظامی علیه تصمیمات غیرنظامی به خط برود
[ترجمه گوگل]پس از آن، او می توانست انتظار داشته باشد که در هنگام تصمیم گیری نظامی علیه تصمیمات غیرنظامی به خط برود
4. Journalists who refuse to toe the line will have to be sacked.
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگارانی که از پنجه پا امتناع می کنند باید اخراج شوند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران که حاضر به رد شدن از خط نخواهند شد، باید برکنار شوند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران که حاضر به رد شدن از خط نخواهند شد، باید برکنار شوند
5. Gail realized that she had to toe the line if she wanted to keep her job.
[ترجمه ترگمان]گیل متوجه شد که اگه بخواد کارش رو نگه داره، باید باه اش ارتباط برقرار کنه
[ترجمه گوگل]گیل متوجه شد که اگر بخواهد کارش را حفظ کند، مجبور بود که به خط برود
[ترجمه گوگل]گیل متوجه شد که اگر بخواهد کارش را حفظ کند، مجبور بود که به خط برود
6. Catholic politicians have been pressured to toe the line on issues such as abortion.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران کاتولیک برای پنجه پا گذاشتن بر روی مسائلی مانند سقط جنین، تحت فشار قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران کاتولیک تحت فشار قرار گرفته اند تا مسائل مربوط به سقط جنین را برطرف کنند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران کاتولیک تحت فشار قرار گرفته اند تا مسائل مربوط به سقط جنین را برطرف کنند
7. He might not like the rules but toe the line just to avoid trouble.
[ترجمه ترگمان]ممکنه از قوانین پیروی کنه، فقط برای اینکه از دردسر دوری کنه
[ترجمه گوگل]او ممکن است قوانین را دوست ندارد اما خط را فقط برای جلوگیری از مشکل راهنمایی کند
[ترجمه گوگل]او ممکن است قوانین را دوست ندارد اما خط را فقط برای جلوگیری از مشکل راهنمایی کند
8. If he doesn't toe the line, fire him!
[ترجمه ترگمان]اگر پایش را نگرفته باشد، اخراجش کن!
[ترجمه گوگل]اگر او خط را نپوشاند، او را آتش بزن!
[ترجمه گوگل]اگر او خط را نپوشاند، او را آتش بزن!
9. I am sure he would toe the line.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که از این کار دست خواهد کشید
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که او خط را پشت سر می گذارد
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که او خط را پشت سر می گذارد
10. At day-nursery, Blain has to toe the line. But at home, his mother offers him enough freedom.
[ترجمه ترگمان]در مهد کودک، blain باید با این خط ارتباط برقرار کند اما در خانه، مادرش به او آزادی کافی می دهد
[ترجمه گوگل]در روز کودک، بلین باید خط را بپوشاند اما در خانه، مادرش به اندازه کافی آزادی او را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]در روز کودک، بلین باید خط را بپوشاند اما در خانه، مادرش به اندازه کافی آزادی او را ارائه می دهد
11. Parents and teachers are best for me to toe the line, it has to carefully.
[ترجمه ترگمان]والدین و معلمان برای من بهتر هستند که با دقت این خط را بررسی کنند
[ترجمه گوگل]والدین و معلمان بهتر است که من را به خط بکشند، باید دقت داشته باشند
[ترجمه گوگل]والدین و معلمان بهتر است که من را به خط بکشند، باید دقت داشته باشند
12. In this company you must toe the line if you want to keep your job.
[ترجمه ترگمان]در این شرکت، اگر می خواهید کارتان را نگه دارید، باید از خط عبور کنید
[ترجمه گوگل]اگر میخواهید کار خود را ادامه دهید، باید در این شرکت شرکت کنید
[ترجمه گوگل]اگر میخواهید کار خود را ادامه دهید، باید در این شرکت شرکت کنید
13. This month, thousands of runners will toe the line with mixed emotions.
[ترجمه ترگمان]در این ماه، هزاران نفر از دوندگان با احساسات مخلوط با یکدیگر تماس خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]در این ماه، هزاران نفر از دونده ها با احساسات مخلوط به خط می روند
[ترجمه گوگل]در این ماه، هزاران نفر از دونده ها با احساسات مخلوط به خط می روند
14. The Whips have the job of making sure MPs toe the line.
[ترجمه ترگمان]The این وظیفه را دارند که اطمینان حاصل کنند که اعضای پارلمان این خط را کنترل می کنند
[ترجمه گوگل]شلاق زدن کار را برای اطمینان از اینکه نمایندگان مجلس به خط می اندیشند
[ترجمه گوگل]شلاق زدن کار را برای اطمینان از اینکه نمایندگان مجلس به خط می اندیشند
پیشنهاد کاربران
رعایت قوانین
رعایت نظم و انضباط
رعایت نظم و انضباط
مطیع بودن، اطاعت کردن ، همگام با دستورات
حرف روی حرف نیاوردن ، تن در دادن ، روی خط آوردن ، مطیع ساختن ، تسلیم شدن ، از قوانین پیروی کردن ، یکصدا کردن
مبادی آداب رفتار کردن
از خط مشی مشخص و قانونی پیروی کردن
از خط مشی مشخص و قانونی پیروی کردن
۱ )
- تابع دستورات بودن
follow the established rules
- از دستورات مافوق اطاعت کردن obey
- همسو با استانداردها، اصول و خط مشی حزب، گروه یا . . . بودن ( علیرغم میل باطنی ) Fall in line with principles, rules, standards of a political party, etc
۲ ) ایستادن در خط شروع مسابقه دو
to step into the ready position with runners toes on the starting line
- تابع دستورات بودن
follow the established rules
- از دستورات مافوق اطاعت کردن obey
- همسو با استانداردها، اصول و خط مشی حزب، گروه یا . . . بودن ( علیرغم میل باطنی ) Fall in line with principles, rules, standards of a political party, etc
۲ ) ایستادن در خط شروع مسابقه دو
to step into the ready position with runners toes on the starting line
کلمات دیگر: