کلمه جو
صفحه اصلی

close quarters


(در اصل) محل مستحکم در کشتی (که از آنجا با دشمنانی که به کشتی وارد شده بودند نبرد می کردند)، جای تنگ و خفه، جای کوچک و پر ازدحام، جای کوچک و پر ازدحام نبرد تن به تن

انگلیسی به فارسی

(در اصل) محل مستحکم در کشتی (که از آنجا با دشمنانی که به کشتی وارد شده بودند نبرد می‌کردند)


جای تنگ و خفه، جای کوچک و پر ازدحام


نبرد تن به تن


یک چهارم پایانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a narrow, confined space.

(2) تعریف: close proximity, esp. in hand-to-hand combat.

• state of being very crowded, state of having little room

مترادف و متضاد

confined space


Synonyms: close range, grips, place of confinement


جملات نمونه

1. When you see famous people at close quarters, they always appear much smaller than you imagined them.
[ترجمه ترگمان]وقتی اشخاص معروف را در محل نزدیکی می بینید، همیشه خیلی کوچک تر از آنچه تصور می کنید به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]وقتی افراد مشهور را در محله های نزدیک مشاهده می کنید، همیشه به نظر می رسد بسیار کوچکتر از آنچه که آنها را تصور می کنید

2. The troops had been fighting at close quarters.
[ترجمه ترگمان]سربازان در نزدیکی یکدیگر می جنگیدند
[ترجمه گوگل]سربازان در مرزهای نزدیک جنگیدند

3. When an extended family is living together at close quarters, even minor irritations can grow out of all proportion.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک خانواده توسعه یافته در مناطق نزدیک با هم زندگی می کنند، حتی ناراحتی های جزئی نیز می توانند از هر نسبت بزرگ شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک خانواده بزرگ در کنار هم زندگی می کنند، حتی تحریم های جزئی می توانند از همۀ موارد رشد کنند

4. They had to breach the walls at close quarters and then scale them, using ladders and fighting-towers.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند تا دیواره ای نزدیک را زیر پا بگذارند و سپس با استفاده از نردبان و برج های مبارزه آن ها را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند دیوارها را در محدوده نزدیک ببندند و سپس آنها را با استفاده از نردبان و برج های جنگی مقیاس بندی کنند

5. I had seen it happen at close quarters because I am his caddie.
[ترجمه ترگمان]من دیده بودم که این اتفاق در قسمت نزدیک رخ داده است، چون من پادوی او هستم
[ترجمه گوگل]من شاهد آن بوده ام که در محوطه های نزدیک اتفاق می افتد، زیرا من او کاددی هستم

6. At close quarters a rifle is almost useless.
[ترجمه ترگمان]نزدیک غروب یک تفنگ تقریبا بی فایده است
[ترجمه گوگل]در مسافت های نزدیک یک تفنگ تقریبا بی فایده است

7. He had observed Franklin Roosevelt at close quarters and absorbed many of his techniques.
[ترجمه ترگمان]او فرانکلین روزولت را در محله های نزدیک دیده بود و بسیاری از تکنیک های او را جذب کرده بود
[ترجمه گوگل]او فرانکلین روزولت را در فواصل نزدیک مشاهده کرده و بسیاری از تکنیک هایش را جذب کرده است

8. Living at such close quarters with them, Anne found herself at odds with the princesses.
[ترجمه ترگمان]آن که در این نزدیکی با آن ها زندگی می کرد، آن با شاهزاده خانم روبه رو شد
[ترجمه گوگل]آن را در چنین مقطعی نزدیک با آنها زندگی می کرد، آن خود را با شاهزاده ها مقایسه می کرد

9. He wishes to inspect at close quarters all the actors in this drama.
[ترجمه ترگمان]او می خواهد که تمام بازیگران این نمایش را با دقت بازرسی کند
[ترجمه گوگل]او مایل است در تمام مراحل بازیگری در این نمایشنامه را بازبینی کند

10. His eyes searching hers from very close quarters, he chuckled when she hastily lowered her lashes.
[ترجمه ترگمان]در حالی که با عجله lashes را پایین می برد، با دهان بسته خندید
[ترجمه گوگل]چشمان او را از مناطق بسیار نزدیک جستجو می کند، زمانی که او به شدت ضربه هایش را پایین می انداخت، فریاد زد

11. Flights in close quarters can also lead to back pain, swollen ankles, leg cramps and psychological distress.
[ترجمه ترگمان]پروازها در بخش های نزدیک هم می تواند منجر به کمر درد، قوزک پا، گرفتگی عضلات پا و درد روانی شود
[ترجمه گوگل]پروازها در محدوده نزدیک نیز می تواند منجر به درد پشت، مچ پا، سوزش پا و اختلال روانی شود

12. The battle continued at close quarters.
[ترجمه ترگمان]نبرد در نزدیکی خود ادامه یافت
[ترجمه گوگل]نبرد در محدوده نزدیک ادامه یافت

13. The soldiers got fired into at close quarters.
[ترجمه ترگمان]سربازان از نزدیک به داخل هجوم بردند
[ترجمه گوگل]سربازان در محوطه های نزدیک اخراج شدند

14. But the observation of its close quarters is crossed however much academic place abstraction, fictitious change.
[ترجمه ترگمان]با این حال مشاهده بخش های نزدیک آن، با توجه به تغییر مکان آکادمیک و تغییر ساختگی، از بین رفته است
[ترجمه گوگل]اما مشاهدات محله های نزدیک آن با انتزاع مکانی آکادمیک و تغییر ساختگی صورت می گیرد

15. Because you know in such close quarters, it could be trouble.
[ترجمه ترگمان]چون تو این محله خیلی نزدیکی می دونی ممکنه دردسر درست کنه
[ترجمه گوگل]از آنجا که شما در چنین محدوده های نزدیک می دانید، می تواند مشکل باشد

پیشنهاد کاربران

تنگِ هم، خیلی نزدیکِ هم، فشرده
a situation of being uncomfortably close to someone or something

ضیق، چهاردیواری ( منظور یعنی یک جای کوچک که آدماباید چسبیده بهم باشن )


کلمات دیگر: