کلمه جو
صفحه اصلی

boo


معنی : اشتباه، صدای گاو یا جغد کردن
معانی دیگر : هو کردن، با ایجاد صدای ((بو)) ناخشنودی یا سرزنش را ابراز کردن (مثلا در مسابقات)، صدای هو، بو، (خودمانی) ماری جوانا، اظهار تنفر

انگلیسی به فارسی

صدای گاو یا جغد کردن، اظهار تنفر، هو کردن


انگلیسی به انگلیسی

حرف ندا ( interjection )
(1) تعریف: used to express, usu. loudly, disagreement, disapproval, or derision.

(2) تعریف: used unexpectedly to frighten or startle someone.
اسم ( noun )
حالات: boos
• : تعریف: a loud expression of disapproval or derision.
متضاد: cheer
مشابه: catcall
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: boos, booing, booed
• : تعریف: to shout or cry "boo".
متضاد: acclaim
مشابه: catcall
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to express loud disapproval or scorn of, by or as if by shouting "boo".
متضاد: applaud, cheer

• exclamation used to frighten or express disapproval
cry boo at to frighten; cry boo at to show disapproval
cry of disapproval or contempt
if you boo a speaker or performer, you shout `boo' to show that you do not like them, their opinions, or their performance. verb here but can also be used as a count noun. e.g. there were loud boos.

مترادف و متضاد

اشتباه (اسم)
slip, error, mistake, errancy, blame, wrong, fault, flounder, fumble, gaffe, boo, inaccuracy, snafu, misgiving, mix-up

صدای گاو یا جغد کردن (فعل)
boh, boo

جملات نمونه

1. He's so nervous he wouldn't say boo to a goose.
[ترجمه ترگمان]او آنقدر عصبی است که به غاز چیزی نمی گوید
[ترجمه گوگل]او خیلی عصبی است و او را به یک غاز نمی گوید

2. You didn't say boo to me about going to your mother's this weekend.
[ترجمه ترگمان]تو درباره رفتن به این آخر هفته به من چیزی نگفتی
[ترجمه گوگل]شما در مورد تعطیلات آخر هفته خود برای مادر خود صحبت نکردید

3. He's such a nervous chap he wouldn't/couldn't say boo to a goose.
[ترجمه ترگمان]او یک مرد عصبی است که به یک غاز هم نمی تواند بگوید
[ترجمه گوگل]او چنین عصبی است، او نمی تواند / نمی تواند بگو به یک غاز بگوید

4. And still they boo if the mood takes them.
[ترجمه ترگمان]و با اینحال، اگه حال و حوصله شون رو داشته باشن
[ترجمه گوگل]و اگر آنها را خلق کند، آنها را تحریک می کنند

5. However, it looks like Boo will not be selling clothes directly.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به نظر می رسد که این حیوان به طور مستقیم لباس می فروشد
[ترجمه گوگل]با این حال، به نظر می رسد که Boo لباس های خود را به طور مستقیم عرضه نمی کند

6. Salmonella-i hen's egg in boo carries this serious disease organism.
[ترجمه ترگمان]دستات سالمونلا ای - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]تخم مرغ سالمونلا-من در بو این بیماری ارگانیسم جدی را حمل می کند

7. To use A-G nomogram and AG number for diagnosing and quantitating the bladder outflow obstruction (BOO), 205 patients with benign prostatic hyperplasia (BPH) underwent the pressure-flow studies.
[ترجمه ترگمان]برای استفاده از یک G - G و شماره AG برای تشخیص و ایجاد انسداد (boo)، ۲۰۵ بیمار با prostatic خوش خیم hyperplasia (BPH)تحت مطالعات جریان فشار قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]برای استفاده از A-G نامورا و شماره AG برای تشخیص و اندازه گیری انسداد خروج مثانه (BOO)، 205 بیمار مبتلا به هیپرپلازی خوش خیم پروستات (BPH) تحت مطالعه جریان جریان قرار گرفتند

8. You can boo, but booing's got nothing to do with it!
[ترجمه ترگمان]تو میتونی بو رو تحمل کنی اما مسخره کردن هیچ ربطی به این قضیه نداره
[ترجمه گوگل]شما می توانید boo، اما booing هیچ چیزی برای انجام این کار نیست!

9. She knew when to cheer and when to boo, and that was all one needed.
[ترجمه ترگمان]می دانست که چه وقت شادی کند و چه وقت بو ببرد، و این تنها چیزی بود که نیاز داشت
[ترجمه گوگل]او می دانست زمانی که تشویق و زمانی که به boo، و این همه مورد نیاز بود

10. What happened to Boo when Sulley was searching for her?
[ترجمه ترگمان]چه بلایی سر \"بو\" اومد وقتی \"Sulley\" داشت دنبال اون می گشت؟
[ترجمه گوگل]وقتی که سوللی برای او جستجو کرد چه اتفاقی برای بو افتاد؟

11. Tiger Woods would boo a goose with a wood.
[ترجمه ترگمان]تایگر وودز یه غاز رو با چوب بازی می کنه
[ترجمه گوگل]تبر وودز با یک چوب غاز می کشد

12. He won't defend us; he cannot say boo to a goose.
[ترجمه ترگمان]او از ما دفاع نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]او از ما دفاع نخواهد کرد او نمی تواند بگو به یک غاز بگوید

13. Why can not Sulley and Mike keep Boo too Happy?
[ترجمه ترگمان]چرا نمی تونی \"Sulley\" و \"مایک\" رو خیلی خوشحال نگه دارن؟
[ترجمه گوگل]چرا نمی توان Sulley و مای با Boo بیش از حد خوشحال بودند؟

14. A loud boo came from the back of the hall.
[ترجمه ترگمان]فریادی بلند از پشت تالار به گوش رسید
[ترجمه گوگل]یک بوی بلند از پشت سالن آمد

15. A few people came to Boo But remained to applaud.
[ترجمه ترگمان]چند نفر آمدند و کف زدند
[ترجمه گوگل]چند نفر به بو آمدند اما به تحسین ادامه دادند

The audience booed the speaker.

حضار سخنران را هو کردند.


Their boos could be heard from afar.

صدای هو کردن آنها از دور شنیده می‌شد.


پیشنهاد کاربران

فرشته سخنگو

عزیز، گوگولی، هم معنی baby

( make the noise "boo" to show disapproval ( in baseball

دوست ( دختر/پسر )

برای ترساندن شخصی ، پخ

دوست دختر / دوست پسر
هم معنی bae

برای ترساندن استفاده میشه، پخ

boo in halloween
A Halloween boo is a little gift or treat left anonymously by a friend or neighbor. Once you've been boo'd, you hang a ghost picture on your front door, to let everyone know you've gotten your Halloween surprise.


هوییدن = هُو کردن.


کلمات دیگر: