کلمه جو
صفحه اصلی

cliche


کلمه مبتذل

انگلیسی به فارسی

کلمه مبتذل


کلش، کلمه مبتذل


انگلیسی به انگلیسی

• stereotypical expression, commonplace phrase, truism

جملات نمونه

1. His article is stuffed with cliche.
[ترجمه ترگمان]مقاله او پر از کلیشه است
[ترجمه گوگل]مقاله او با کلیشه پر شده است

2. To use a well-worn cliche, it is packed with information.
[ترجمه ترگمان]برای استفاده از یک کلیشه کاملا کهنه، پر از اطلاعات است
[ترجمه گوگل]برای استفاده از یک clip clip، آن را با اطلاعات بسته بندی شده است

3. I've learned that the cliche about life not being fair is true.
[ترجمه ترگمان]من یاد گرفتم که کلیشه زندگی در این مورد درست نیست
[ترجمه گوگل]من یاد گرفته ام که کلش درباره زندگی غیر عادلانه درست است

4. His article is stuffed with cliche & 1 & .
[ترجمه ترگمان]مقاله او پر از کلیشه & ۱ است
[ترجمه گوگل]مقاله او با کلیشه 1 پر شده است

5. Cliche is a feature of bad journalism.
[ترجمه ترگمان]cliche یکی از ویژگی های خبرنگاری بد است
[ترجمه گوگل]کلش یک ویژگی روزنامه نگاری بد است

6. The article collapses under the sheer weight of cliche.
[ترجمه ترگمان]این مقاله زیر بار سنگین کلیشه فرو می پاشد
[ترجمه گوگل]مقاله زیر وزن مطلق کلسیش فرو میریزد

7. It's a cliche to say that science is associated with masculinity and the arts with femininity.
[ترجمه ترگمان]این یک کلیشه است که بگوییم که علم با مردانگی و هنر با زنانگی همراه است
[ترجمه گوگل]این یک clichhe است که می گویند علم با مردانگی و هنر با زنانه ارتباط دارد

8. She trotted out the old cliche that 'a trouble shared is a trouble halved. '
[ترجمه ترگمان]از این کلیشه قدیمی دور شده بود که مشکلی در میان نبود، مشکل نصف شده بود
[ترجمه گوگل]او کلاه قدیمی را که از 'مشکل' به اشتراک گذاشته شده است، یک نیمی از مشکلات را به نمایش گذاشت '

9. It has become a cliche to say that Prague is the most beautiful city in Europe.
[ترجمه ترگمان]این موضوع به یک کلیشه تبدیل شده است که می گوید پراگ زیباترین شهر اروپا است
[ترجمه گوگل]این یک تصادف است که می گوید پراگ زیباترین شهر اروپا است

10. A poignant but erroneous cliche has made its way into journalism over the past few years.
[ترجمه ترگمان]یک کلیشه اما نادرست در طی چند سال گذشته تبدیل به روزنامه نگاری شده است
[ترجمه گوگل]در سال گذشته چندین سال است که یک خبرنگار خردمندانه اما دروغین به روزنامه نگاری کرده است

11. It is also a cliche that computers are incapable of creative thought - in other words, imagination.
[ترجمه ترگمان]همچنین یک کلیشه است که کامپیوترها قادر به تفکر خلاقانه نیستند - به عبارت دیگر، تخیل
[ترجمه گوگل]همچنین یک چاپگر است که کامپیوترها قادر به تفکر خلاق نیستند - به عبارت دیگر تخیل

12. It has become a cliche to say that presidential candidates are being marketed like bars of soap and boxes of cereal.
[ترجمه ترگمان]این یک کلیشه شده است که بگوییم نامزدهای ریاست جمهوری مثل میله های صابون و جعبه های غله به بازار عرضه می شوند
[ترجمه گوگل]این به یک کلین تبدیل شده است که می گوید کاندیداهای ریاست جمهوری مانند مارک های صابون و جعبه های غلات به بازار عرضه می شوند

13. Leaders who confuse vision with cliche, however, betray their own ignorance of the human part of performance and change challenges.
[ترجمه ترگمان]اما رهبرانی که دیدگاه خود را با کلیشه اشتباه می گیرند، نادانی خود را از نقش انسان در عملکرد و تغییر چالش ها پنهان می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، رهبران که چشم انداز را با کلش اشتباه می گیرند، خود را نادیده انگاشت بخش انسانی عملکرد و چالش های تغییر می دهند

14. He must be a fixture of the cliche.
[ترجمه ترگمان]اون باید یه جا دیگه از این کلیشه ای باشه
[ترجمه گوگل]او باید یک تکه پارچه ای باشد

15. The cliche is never more true than in the black and white morality of the technicolour red-blooded Western movie.
[ترجمه ترگمان]کلیشه ای نیست جز در اخلاق سیاه و سفید فیلم وسترن الکتریک technicolour
[ترجمه گوگل]این کلیشه هرگز درست تر از اخلاق سیاه و سفید تکنیکولور قرمز خون غرب نیست

پیشنهاد کاربران

قالبی

واژه ای فرانسوی - الگو و چالش ( مسئله ) تکراری
اگه مربوط به کلام باشد:
حرف های شُعاری و پُروپاگاندایی ( فرانسوی ) ، حرف های همیشگی، تکراری و بازگویی، حرف های از پیش حفظ شده، تمرین شده یا تعیین شده، قالب های گفتاری زیبا ( قِصار ) که بهشون عمل نمی کنیم! -
کلام پیش پا افتاده، ( سبک ) خشک و خَز ! - تِکیه کلام، وِردِ زبون ( زبان ) ، ملکه ذهن!


کلیشه

کلمه، اصطلاح یا عبارتی که به دلیل استفاده مکرر و زیاد معنی خودش را از دست می دهد.

کلمه یا عبارت تکراری که کیفیت معنایی خود را از دست داده

پیش پا افتاده

تکراری
( کلام ) پیش پا افتاده

معنی کلیشه
مترادف stereotype


کلمات دیگر: