کلمه جو
صفحه اصلی

digress


معنی : گریز زدن، پرت شدن، منحرف شدن
معانی دیگر : (از موضوع) پرت شدن، از این شاخ به آن شاخ پریدن، کژروی کردن، پرت شدن از موضوع

انگلیسی به فارسی

پرت شدن (از موضوع)، گریز زدن، منحرف شدن


انگلیسی به انگلیسی

• deviate from the main point (in writing or speaking)
if you digress, you stop talking about your main subject and talk about something different for a while; a formal word.

مترادف و متضاد

گریز زدن (فعل)
apostrophize, dodge, digress, leapfrog

پرت شدن (فعل)
digress, deviate, be dropped, overshoot, fall down, be thrown, be flung, depart from the subject

منحرف شدن (فعل)
stray, turn, swerve, digress, deviate, wander, extravagate

stray, deviate


Synonyms: aberrate, beat about the bush, be diffuse, circumlocute, depart, divagate, drift, excurse, get off the point, get off the subject, get sidetracked, go by way of, go off on a tangent, long way, meander, ramble, roam, swerve, turn aside, veer, wander, wander away


Antonyms: be direct, stay


جملات نمونه

1. I'll tell you a funny story,if I may digress from my subject for a monent.
[ترجمه Adel Chaichian] برایتان یک داستان خنده دار تعریف خواهم کرد، اگر بتوانم برای یک لحظه از موضوع اصلی جدا شوم.
[ترجمه ترگمان]یک داستان خنده دار برایت تعریف می کنم، اگر از این موضوع به خاطر a موضوع بحث نکنیم
[ترجمه گوگل]اگر من بتوانم از موضوعم برای یک موننتد جدا شوم، یک داستان خنده دار را به شما می گویم

2. Do you mind if I digress for a moment?
[ترجمه ترگمان]اشکالی نداره یه لحظه از موضوع منحرف بشم؟
[ترجمه گوگل]آیا من فکر می کنم اگر برای یک لحظه گرایش پیدا کنم؟

3. But I digress. To get back to what I was saying, this poem reflects the poet's love of nature and his religious beliefs.
[ترجمه ترگمان]اما من digress برای بازگشت به آنچه می گفتم، این شعر عشق شاعر طبیعت و باورهای مذهبی او را منعکس می کند
[ترجمه گوگل]اما من هراس دارم برای بازگشت به آنچه که گفتم، این شعر نشان دهنده عشق به شاعر طبیعت و باورهای مذهبی وی است

4. May I digress from our discussions for a moment and remind you that the train leaves at ten o'clock.
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید یک لحظه از مباحثات مان بیرون بیایم و به شما یادآوری کنم که قطار ساعت ده حرکت می کند
[ترجمه گوگل]ممکن است من یک لحظه از بحث هایمان دور شویم و یادآوری کنیم که قطار ساعت ده را ترک می کند

5. The old professor used to digress from his subject for a moment to tell his students a funny story.
[ترجمه ترگمان]استاد پیر برای لحظه ای از موضوع صحبت کرد و داستان مضحکی را برای دانشجویان تعریف کرد
[ترجمه گوگل]پروفسور قدیمی برای لحظه ای از موضوعش انتقاد کرد تا داستان های خنده دارش را به دانشجویانش بیاموزد

6. Let me digress for a moment and explain what had happened previously.
[ترجمه ترگمان]برای یک لحظه از موضوع منحرف شویم و توضیح دهیم که قبلا چه اتفاقی افتاده بود
[ترجمه گوگل]اجازه دهید یک لحظه دلگرمی کنم و توضیح دهم که چه اتفاقی افتاده است

7. Let me digress for a moment and tell you a short story.
[ترجمه ترگمان]یه لحظه از موضوع منحرف بشم و یه داستان کوتاه رو برات تعریف کنم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید من یک لحظه دلگرمی کنم و یک داستان کوتاه به شما بگویم

8. But I digress . . . We are all somewhat the worse for wear after a long night in the hotel bar.
[ترجمه ترگمان]از این موضوع منحرف می شویم که بعد از یک شب طولانی در بار هتل وضع ما بدتر شده است
[ترجمه گوگل]اما من هراس دارم بعد از یک شب طولانی در نوار هتل، همه چیز به مراتب بدتر می شود

9. Don't digress when lecturing.
[ترجمه ترگمان]از این موضوع منحرف نشو وقتی داری سخنرانی می کنی
[ترجمه گوگل]در هنگام سخنرانی نادیده نگیرید

10. Should they digress they would be asked to find other accommodation forthwith.
[ترجمه ترگمان]در صورت لزوم از آن ها خواسته می شود تا بلافاصله محل اقامت دیگری را پیدا کنند
[ترجمه گوگل]باید آنها را از بین ببرند، از آنها خواسته می شود تا بلافاصله محل دیگری را پیدا کنند

11. However space does not permit me to digress into this topic.
[ترجمه ترگمان]با این حال فضا به من اجازه نمی دهد که وارد این موضوع شوم
[ترجمه گوگل]با این حال فضا به من اجازه نمی دهد که به این موضوع بپردازم

12. Perhaps this is the place to digress a little and talk about the taking of facts from other writers' books.
[ترجمه ترگمان]شاید اینجا مکانی باشد که کمی درباره گرفتن حقایق از کتاب های نویسندگان دیگر صحبت کنیم
[ترجمه گوگل]شاید این مکان کوچکی باشد که بتواند در مورد گرفتن حقایق از کتابهای دیگر نویسندگان صحبت کند

13. In Section 2 therefore, we digress from fluid dynamics to look at a non-fluid mechanical system.
[ترجمه ترگمان]بنابراین در بخش ۲ از دینامیک سیالات برای بررسی یک سیستم مکانیکی غیر مایع استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، در بخش 2، از دینامیک سیال به سمت سیستم مکانیکی غیر مایع حرکت می کنیم

14. Before we do that, I'd like to digress for a minute and say a word or two about the new books.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که این کار را بکنیم، دلم می خواهد یک دقیقه از موضوع منحرف بشویم و یک کلمه هم درباره کتاب های جدید بگویم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه ما این کار را انجام دهیم، می خواهم یک دقیقه بغلت کنم و یک کلمه یا دو بار در مورد کتاب های جدید بگویم

15. Please allow me to digress for some time.
[ترجمه ترگمان] لطفا بذار یکم از موضوع منحرف بشم
[ترجمه گوگل]لطفا اجازه بدهید که من برای مدت زمان طولانی تردید کنم

She digressed from her main topic and spoke about money.

او از موضوع اصلی خود منحرف شد و درباره‌ی پول حرف زد.


keep to the subject, don't digress!

به اصل مطلب بپرداز، حاشیه نرو!


پیشنهاد کاربران

از موضوع اصلی خارج شدن

طفره رفتن

Off topic شدن

به حاشیه رفتن

از موضوع خارج شدن

– Don't digress when lecturing
– He digressed into too many side issues
– Let me digress for a moment and tell you a short story


کلمات دیگر: