1. philosophy of education
فلسفه ی آموزش و پرورش
2. dogmatic philosophy
فلسفه ی جزمی
3. modern philosophy is no more than a footnote to greek philosophy
فلسفه ی نوین چیزی جز سفرنگی بر فلسفه ی یونان نیست.
4. the philosophy of economics
فلسفه ی اقتصاد
5. the philosophy of medieval universities
اسلوب عملکرد دانشگاه های قرون وسطی
6. the whole philosophy of this bill is to ignore realities
منظور اصلی این لایحه نادیده انگاری واقعیات است.
7. he lectured on philosophy
او درباره ی فلسفه سخنرانی کرد.
8. his excursions into philosophy render the story insipid
گریز زدن های او به فلسفه داستان را بی مزه می کند.
9. her death changed my philosophy about everything
مرگ او دید مرا درباره ی همه چیز دگرگون کرد.
10. one who doesn't understand philosophy should not evoke the name of socrates
کسی که از فلسفه سر در نمی آورد نباید نام سقراط را یادآور شود.
11. one of the major exponents of plato's philosophy in medieval europe
یکی از مبلغان عمده ی فلسفه ی افلاطون در اروپای قرون وسطی
12. this problem belongs to the domain of philosophy
این مسئله مربوطه به رشته ی فلسفه است.
13. traditional disciplines such as history, literature, and philosophy
رشته های سنتی مانند تاریخ و ادبیات و فلسفه
14. ethics is one of the main three parts of philosophy
کردارشناسی یکی از سه بخش عمده ی فلسفه است.
15. It has been my philosophy of life that difficulties vanish when faced boldly.
[ترجمه ترگمان]فلسفه زندگی من بوده است که در زمان مواجهه شجاعانه با مشکلات ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]این فلسفه زندگی من بوده است، وقتی که با جسارت روبرو شد، مشکلات از بین می رود
16. He believed in the philosophy of Russell.
[ترجمه ترگمان]او به فلسفه راسل اعتقاد داشت
[ترجمه گوگل]او به فلسفه راسل اعتقاد داشت
17. Ethics is a branch of philosophy.
[ترجمه ترگمان]اخلاق شاخه ای از فلسفه است
[ترجمه گوگل]اخلاق یک شعبه فلسفه است
18. Philosophy is the scientific knowledge that summarizes the nature and society.
[ترجمه ترگمان]فلسفه دانش علمی است که ماهیت و جامعه را خلاصه می کند
[ترجمه گوگل]فلسفه دانش علمی است که طبیعت و جامعه را خلاصه می کند
19. Hess has an unusual philosophy of life.
[ترجمه ترگمان]هس فلسفه زندگی غیرعادی دارد
[ترجمه گوگل]هس دارای یک فلسفه غیر عادی زندگی است
20. In the Middle Ages, philosophy and theology were inextricable.
[ترجمه ترگمان]در قرون وسطی، فلسفه و الاهیات inextricable بودند
[ترجمه گوگل]در قرون وسطی فلسفه و الهیات غیرقابل انکار بودند