1. it is irresponsible to leave a child alone in a house
تنها گذاشتن کودک در خانه سهل انگاری است.
2. Thick patchy fog and irresponsible driving were to blame.
[ترجمه ترگمان]کلی مه غلیظ و غیر مسئول رانندگی مقصر بود
[ترجمه گوگل]مه دچار ضعف و رانندگی غیر مسئولانه سرزنش شد
3. The mischief arose from irresponsible gossip.
[ترجمه ترگمان]این شرارت از طرف شایعات بی irresponsible بود
[ترجمه گوگل]بدبختی ناشی از شایعات غیر مسئولانه است
4. I felt that it was irresponsible to advocate the legalisation of drugs.
[ترجمه ترگمان]من احساس کردم که برای دفاع از مواد مخدر بی مسیولیت است
[ترجمه گوگل]من احساس کردم که غیر قانونی بود که از قانونی بودن مواد مخدر حمایت کنم
5. When it comes to money, Dan is completely irresponsible.
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت به پول می رسد، دن کاملا غیر مسئولانه است
[ترجمه گوگل]هنگامی که آن را به پول می آید، دن کاملا غیر مسئولانه است
6. There's too much mud-slinging by irresponsible journalists.
[ترجمه ترگمان]برای روزنامه نگاران بی مسیولیت بیش از حد گل و شل است
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران بی مسئولیتی بیش از حد پر از گل و لای است
7. His behaviour was very irresponsible; he might have hurt somebody.
[ترجمه ترگمان]رفتارش خیلی بی مسئولیت بود ممکن بود به کسی صدمه بزند
[ترجمه گوگل]رفتار او بسیار غیر مسئولانه بود او ممکن است کسی را آسیب برساند
8. He regarded the young man as feckless and irresponsible.
[ترجمه ترگمان]او مرد جوان را از feckless و بی مسئولیت می دانست
[ترجمه گوگل]او مرد جوان را به عنوان بی ملاحظه و بی مسئولیتی در نظر گرفت
9. This was highly irresponsible behaviour.
[ترجمه ترگمان]این رفتار کاملا بی irresponsible بود
[ترجمه گوگل]این رفتار بسیار غیر مسئولانه بود
10. They all think of him as being irresponsible.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها فکر می کنند که او بی مسیولیت است
[ترجمه گوگل]همه آنها از نظر او غیر مسئولانه اند
11. It is irresponsible to let small children go out alone when it's dark.
[ترجمه ترگمان]بی مسیولیت است که بگذارم بچه های کوچک وقتی تاریک است تنها بیرون بروند
[ترجمه گوگل]این غیر مسئولانه است که اجازه دهید بچه های کوچک زمانی که تاریک هستند بیرون بیایند
12. The paper baste the candidate for irresponsible statement.
[ترجمه ترگمان]این مقاله کاندید را مسئول بیان غیر مسئولانه تر کرده است
[ترجمه گوگل]این مقاله، نامزد بیانیه ای غیر مسئولانه است
13. I was made to feel guilty and irresponsible.
[ترجمه ترگمان]من مجبور شدم احساس گناه و مسیولیت کنم
[ترجمه گوگل]من احساس گناه و بی مسئولیتی کردم
14. It was highly irresponsible of him to leave the children on their own in the pool.
[ترجمه ترگمان]به شدت مسیولیت سرش بود که بچه ها را در استخر تنها بگذارد
[ترجمه گوگل]او بسیار غیر مسئولانه بود که بچه ها را در کنار استخر بگذارد
15. It would be irresponsible to ignore the situation.
[ترجمه ترگمان]این مسیولیت رو به عهده می گیرم که موقعیت رو نادیده بگیرم
[ترجمه گوگل]این وضعیت غیر قابل قبول است که نادیده گرفته شود