کلمه جو
صفحه اصلی

drastic


معنی : کاری، جدی، موثر، قوی، شدید، عنیف
معانی دیگر : بازور، پرنیرو، حاد، تند، تند و تیز، زیاده، طاقت فرسا، مفرط

انگلیسی به فارسی

مؤثر، قوی، جدی، عنیف، کاری، شدید


شدید، جدی، موثر، قوی، کاری، عنیف


انگلیسی به انگلیسی

• extreme, intense, severe
a drastic course of action is extreme and is usually taken urgently.
a drastic change is very significant and noticeable.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] شدید

مترادف و متضاد

کاری (صفت)
active, energetic, drastic, effective

جدی (صفت)
rigid, serious, acting, energetic, earnest, solemn, drastic, grand, stickler, uncanny, bona fide, demure, sedate, sobersided

موثر (صفت)
operational, valid, drastic, effective, live, operative, striking, impressive, affective, efficient, efficacious, effectual, sensational, pivotal, forcible, weighty, pithy, forceful, fruity, operant

قوی (صفت)
mighty, hard, solid, valid, drastic, keen, strong, fierce, heavy, formidable, stark, bouncing, brawny, stalwart, boisterous, forcible, powerful, potent, intense, violent, buxom, vigorous, hefty, stocky, forceful, lusty, high-powered, high-pressure, irresistible, stoutish, towering, two-handed, walloping

شدید (صفت)
hard, grievous, strenuous, drastic, keen, tough, exquisite, slashing, sopping, chronic, high-wrought, severe, rugged, stalwart, boisterous, forcible, intense, violent, intensive, vigorous, diametric, diametrical, inclement, incontrollable, rigorous, sthenic

عنیف (صفت)
hideous, harsh, drastic, severe, repugnant

severe, extreme


Synonyms: desperate, dire, exorbitant, extravagant, forceful, harsh, immoderate, radical, strong


Antonyms: calm, collected, easy, mild


جملات نمونه

1. The police took drastic measures to end the crime wave.
پلیس برای پایان بخشیدن به موج جنایات,اقدامات شدیدی انجام داد

2. The most drastic changes in centuries have taken place during our life-time.
در طول قرنها شدیدترین تغییرات,در طول حیات ما صورت گرفته است

3. In the interests of justice, drastic action must be taken.
جهت برقراری عدالت,اقدامات شدیدی باید اتخاذ شود

4. drastic measures
اقدامات شدید

5. a drastic shortage of food
کمبود شدید سوخت

6. Drastic measures are needed to clean up the profession.
[ترجمه ترگمان]اقدامات جدی برای تمیز کردن این حرفه مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]اقدامات شدید برای تمیز کردن حرفه لازم است

7. Many employees have had to take drastic cuts in pay.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کارکنان مجبور به کاهش شدید حقوق شده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارکنان مجبور به کاهش شدید پرداخت می شوند

8. Talk to me before you do anything drastic.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه کار جدی ای بکنی با من حرف بزن
[ترجمه گوگل]قبل از هر چیز دشواری با من صحبت کن

9. NATO threatened drastic action if its terms were not met.
[ترجمه مهدی سلطانی] ناتو تهدید کرد درصورت برآورده نشدن شرایطش، به اقدامی اساسی وچشم گیر دست خواهد زد.
[ترجمه ترگمان]اگر شرایط آن برآورده نشود، ناتو اقدام جدی را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]ناتو تهدیدی جدی برای اعمال تحریم ها داشت

10. The situation calls for drastic action.
[ترجمه علیرضا] این وضعیت اقدام جدی می طلبد
[ترجمه ترگمان]این وضعیت خواستار اقدام شدید است
[ترجمه گوگل]وضعیت خواستار اقدام شدید است

11. The situation called for drastic action .
[ترجمه ترگمان]این وضعیت خواستار اقدام شدید شد
[ترجمه گوگل]وضعیت خواستار اقدام شدید بود

12. Drastic measures will have to be taken to restore order.
[ترجمه ترگمان]اقدامات جدی باید برای برقراری نظم صورت گیرد
[ترجمه گوگل]اقدامات شدید برای بازگرداندن نظم باید انجام شود

13. The scheme has recently undergone drastic revision.
[ترجمه ترگمان]این طرح اخیرا تجدید نظر شدیدی شده است
[ترجمه گوگل]این طرح اخیرا مورد بازنگری شدید قرار گرفته است

14. He has promised drastic disciplinary action if they do not mend their ways.
[ترجمه ترگمان]او قول داده است که در صورتی که آن ها شیوه های خود را اصلاح نکنند، اقدامات انضباطی شدیدی را انجام دهد
[ترجمه گوگل]او وعده داده است که اعمال انضباطی شدید را انجام دهد، اگر راه خود را اصلاح نکنند

15. People are not ready for such drastic actions.
[ترجمه ترگمان]مردم برای چنین اقدامات شدیدی آماده نیستند
[ترجمه گوگل]مردم برای اقدامات شدید آماده نیستند

16. We need to take drastic steps to reduce pollution.
[ترجمه ترگمان]ما باید گام های جدی برای کاهش آلودگی برداریم
[ترجمه گوگل]ما باید اقدامات جدی برای کاهش آلودگی انجام دهیم

17. Drastic changes are needed if environmental catastrophe is to be avoided.
[ترجمه علیرضا] برای اجتناب از فاجعه زیست محیطی تغییرات جدی مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]در صورتی که از فاجعه زیست محیطی اجتناب شود تغییرات شدید مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]اگر فاجعه زیست محیطی اجتناب شود، تغییرات اساسی لازم است

18. He's not going to do anything drastic about economic policy.
[ترجمه ترگمان]او قصد ندارد اقدامی جدی در مورد سیاست اقتصادی انجام دهد
[ترجمه گوگل]او قصد ندارد هر کاری را در مورد سیاست اقتصادی انجام دهد

19. There are going to have to be some drastic changes.
[ترجمه ترگمان]باید تغییراتی شدید ایجاد شود
[ترجمه گوگل]در حال رفتن به برخی از تغییرات شدید وجود دارد

drastic measures

اقدامات شدید


a drastic shortage of food

کمبود شدید سوخت


پیشنهاد کاربران

چشم گیر

Do sth drastic
شدت عمل به خرج دادن

اساسی
بنیادی

زیاده روی

شدید
1 ) The supermarket is expected to make drastic job cuts to its 9, 000 - strong workforce
جدی
2 ) What led you to make such a drastic decision?

حسابی، عاجل، بالفور

شدید
( especially of actions ) severe and sudden or having very noticeable effects

something, for example a painting, that is put in a public place so that people can go to see it
به این مورد هیچکس اشاره ای نکرده😉

جدی و موثر
Serious


کلمات دیگر: