کلمه جو
صفحه اصلی

domesticate


معنی : رام کردن، اهلی کردن
معانی دیگر : (به زندگی خانگی و خانوادگی خو گرفتن یا عادت دادن) خانه گرای کردن، خانه دوست کردن، (حیوان و گیاه را) اهلی کردن، (واژه یا سنت خارجی و غیره را در ناحیه ای رواج دادن) شناساندن، قبولاندن

انگلیسی به فارسی

اهلی کردن، رام کردن


انگلیسی به انگلیسی

• domesticize, tame an animal, house-train, accustom to life with mankind
when people domesticate wild animals or plants, they bring them under control and use them for work or for food.

مترادف و متضاد

tame; habituate


رام کردن (فعل)
master, gentle, bridle, domesticate, subdue, daunt

اهلی کردن (فعل)
domesticate

Synonyms: acclimatize, accustom, break, break in, breed, bring up, bust, corral, domiciliate, familiarize, gentle, herd, hitch, housetrain, naturalize, raise, reclaim, round up, subdue, teach, train, yoke


جملات نمونه

1. to domesticate wild plants
گیاهان وحشی را اهلی کردن

2. He is thoroughly domesticated and cooks a delicious chicken casserole.
[ترجمه ترگمان]او به طور کامل اهلی شده است و غذای خوش مزه مرغ درست می کند
[ترجمه گوگل]او به طور کامل اهلی شده و آشپزخانهای خوشمزه مرغ دارد

3. These animals are only partly domesticated.
[ترجمه ترگمان]این حیوانات تا حدودی اهلی شده اند
[ترجمه گوگل]این حیوانات تنها تا حدی از نظر اهلی هستند

4. She was fully domesticated by then,washing the dishes and taking out the garbage.
[ترجمه ترگمان]او در آن زمان به طور کامل اهلی شده بود، ظرف ها را می شوید و زباله ها را بیرون می آورد
[ترجمه گوگل]پس از آن، او به طور کامل اهلی شد، شستن ظروف و اخراج زباله

5. Cows were domesticated to provide us with milk.
[ترجمه ترگمان]گاوها اهلی شده بودند تا ما را با شیر فراهم کنند
[ترجمه گوگل]گاوها برای شیر دادن به ما اهلی شدند

6. The donkey is a domesticated form of the African wild ass.
[ترجمه ترگمان]این خر، نوعی اهلی از خر وحشی آفریقایی است
[ترجمه گوگل]خر از شکل اومی از الاغ وحشی آفریقایی است

7. Some men are very hard to domesticate.
[ترجمه ترگمان]رام کردن بعضی از مردا خیلی سخته
[ترجمه گوگل]بعضی از مردان بسیار دشوار برای دام زدن هستند

8. Cattle were first domesticated in Neolithic times.
[ترجمه ترگمان]گاوها اولین بار در عصر حجر بودند
[ترجمه گوگل]گاوها ابتدا در زمان نوسنگی اهلی شدند

9. Since they had their baby they've both quite domesticated.
[ترجمه ترگمان]از انجایی که آن ها بچه شان را داشتند، هر دوی آن ها کاملا اهلی شده بودند
[ترجمه گوگل]از آنجایی که آنها بچه خود را داشتند، آنها هر دو کاملا اهلی شده بودند

10. He's become a lot more domesticated since his marriage.
[ترجمه ترگمان]او از زمان ازدواجش به کلی اهلی شده است
[ترجمه گوگل]او از زمان ازدواجش بسیار اهلی شده است

11. Ray's very domesticated and even likes baking cakes.
[ترجمه ترگمان]ری خیلی اهلی است و حتی کیک پخت را دوست دارد
[ترجمه گوگل]ری بسیار اهلی و حتی کیک پخت را دوست دارد

12. They've become a lot more domesticated since they got married.
[ترجمه ترگمان]آن ها از زمانی که ازدواج کرده اند، اهلی شده اند
[ترجمه گوگل]آنها از زمانی که ازدواج کرده اند، بسیار اهلی شده اند

13. Dogs were probably the first animals to be domesticated.
[ترجمه ترگمان]سگ ها احتمالا اولین حیواناتی بودند که اهلی می شدند
[ترجمه گوگل]احتمالا سگ ها اولین حیوانات اهلی شده بودند

14. We domesticated the dog to help us with hunting.
[ترجمه ترگمان]ما سگ را اهلی کردیم تا با شکار به ما کمک کند
[ترجمه گوگل]ما سگ داریم که برای شکار کمک می کند

After his marriage, Reza became completely domesticated.

بعد از ازدواج، رضا کاملاً اهل خانه و زندگی شد.


do you know when horses and cows were domesticated?

آیا می‌دانی اسب و گاو کی اهلی شدند؟


to domesticate wild plants

گیاهان وحشی را اهلی کردن


پیشنهاد کاربران

اهلی کردن , رام کردن

– We domesticated the dog to help us with hunting
– Cattle were first domesticated in Neolithic times
– Dogs were probably the first animals to be domesticated

tame

ارام کردن

ایجاد کرد


در روش های ترجمه domesticating به معنی بومی سازی لغت بیگانه به زبان مقصد نیز معنی میدهد .


verb
[ obj]
1
a :
🔴to breed or train ( an animal ) to need and accept the care of human beings : to tame ( an animal )
◀️Humans have domesticated dogs/cattle/chickens.
◀️Horses and oxen have been domesticated to work on farms.

b :
🔴to grow ( a plant ) for human use
◀️Native Americans domesticated corn.

2 humorous :
🔴to train ( someone ) to behave in an appropriate way at home ( such as by using good manners, being polite, being helpful, etc. )
◀️She jokes that dogs are easier to domesticate than men.

اهلی کردن - رام کردن - آدم شدن و مسئولیت پذیر شدن ( نسبت به مسائل خانه، خانواده و خرج های زندگی و مسئولیت ها ) - بومی کردن

Domestic هم میشه اهلی و رام


کلمات دیگر: