کلمه جو
صفحه اصلی

aloft


معنی : در هوا، در بالاترین نقطهء کشتی، بالا، در بالای زمین، در نوک، در فوق
معانی دیگر : برفراز، از بالا، در پرواز

انگلیسی به فارسی

بالا، در بالای زمین، در نوک، در هوا، در بالاترین نقطه کشتی، در فوق


بالا، در بالاترین نقطهء کشتی، در بالای زمین، در نوک، در فوق، در هوا


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: in or toward a high location.
مترادف: above, high, overhead, skyward, up, upward
متضاد: down
مشابه: sky-high

- He threw the ball aloft.
[ترجمه ترگمان] توپ را بالا انداخت
[ترجمه گوگل] او توپ را در بالا انداخت

• at a great height; in flight
something that is aloft is in the air or off the ground; a literary word.

مترادف و متضاد

در هوا (صفت)
aloft

در بالاترین نقطهء کشتی (قید)
aloft

بالا (قید)
up, atop, overhead, aloft

در بالای زمین (قید)
aloft

در نوک (قید)
aloft

در فوق (قید)
aloft

high up


Synonyms: overhead, up, over, above


Antonyms: below, under


جملات نمونه

1. she called aloft
از بالا صدا زد.

2. planes aground and aloft
هواپیماهای نشسته و در پرواز

3. the kite was blown aloft by the wind
بادبادک با وزش باد به هوا رفت.

4. He held the trophy proudly aloft.
[ترجمه ترگمان]او جایزه را با غرور بالا گرفت
[ترجمه گوگل]او با افتخار بالا را جایزه گرفت

5. Currents of warm air keep the hang-gliders aloft.
[ترجمه ترگمان]Currents هوای گرم the را بالا نگه می دارند
[ترجمه گوگل]جریانهای هوای گرم، هواپیماهای بدون سرنشین را در بالا نگه می دارد

6. The hero was borne aloft on the shoulders of the crowd.
[ترجمه ترگمان]قهرمان بر شانه های جمعیت بالا و پایین می رفت
[ترجمه گوگل]قهرمان بر روی شانه های جمعیت برافراشته شد

7. The smoke rose aloft.
[ترجمه ترگمان]دود بلند شد
[ترجمه گوگل]دود بالا برود

8. He emerged, triumphantly holding a baby aloft.
[ترجمه ترگمان]بیرون آمد و پیروزمندانه بچه را در هوا نگه داشت
[ترجمه گوگل]او ظاهر شد، پیروزمندانه نگه داشتن یک کودک در بالا

9. At any given hour there were aircraft aloft on combat air patrol, killing time, waiting for orders.
[ترجمه ترگمان]در هر ساعت یک هواپیما در هوا موج می زد و در انتظار دستورها بود
[ترجمه گوگل]در هر ساعت، هواپیما در هواپیما در هواپیما قرار داشت، زمان کشتن، منتظر سفارشات بود

10. The rattle of the sword he had held aloft echoed across the cobblestones.
[ترجمه ترگمان]صدای خش خش شمشیری که در آن بالا نگه داشته بود بر روی سنگفرش خیابان طنین انداخت
[ترجمه گوگل]ترس از شمشیری که او در بالای سنگ فرش قرار داده بود، بلند شد

11. She held the glass aloft.
[ترجمه ترگمان]لیوان را بالا گرفت
[ترجمه گوگل]او شیشه ای را بالا نگه داشته بود

12. They led him, left hand aloft, through into the house, down a short passage and then some cellar steps.
[ترجمه ترگمان]او را به بالا راهنمایی کردند، دست چپش را بالا گرفتند، وارد خانه شدند، از راهرو کوتاهی عبور کردند و بعد چند پله زیرزمینی
[ترجمه گوگل]آنها او را رهبری کردند، دست چپ را به بالا، به داخل خانه، یک گذر کوتاه و سپس چند گام زیرزمینی بردند

13. The national flag was flying aloft.
[ترجمه ترگمان]پرچم ملی در هوا به پرواز درآمده بود
[ترجمه گوگل]پرچم ملی پرواز می کرد

14. It was surprisingly easy to get the wing aloft with a step backwards and a sharp tug on the front risers.
[ترجمه ترگمان]بسیار آسان بود که آن بال را با یک قدم به عقب و یک حرکت تیز در جلو حرکت دهد
[ترجمه گوگل]شگفت آور آسان بود که بال بال را با یک گام به عقب و یک چرخش تیز در سمت چپ جلو بردارید

15. He looked aloft at the distant ceiling, and at the expanse of sparsely-curtained window space.
[ترجمه ترگمان]به بالا نگاه کرد و به سقف دوردست خیره شد
[ترجمه گوگل]او در بالای سقف دور و در گستره فضای پنجره پر از خشکی قرار داشت

The kite was blown aloft by the wind.

بادبادک با وزش باد به هوا رفت.


She called aloft.

از بالا صدا زد.


پیشنهاد کاربران

بالا , در هوا

– She threw the ball aloft
– We held our glasses aloft
– He held the trophy proudly aloft
– The national flag was flying aloft


کلمات دیگر: