1. he used to spank around in a new car
او معمولا با ماشین نو تند رانندگی می کرد.
2. If you don't stop disturbing,your buttocks would be spanked.
[ترجمه مارال] اگرمزاحمتت رو متوقف نکنی، در کونی خواهی خورد
[ترجمه ترگمان]اگه اینقدر مزاحم نشی buttocks به کونی میخوره
[ترجمه گوگل]اگر متوقف نباشید، باسن شما متورم می شود
3. They raced by at a spanking pace.
[ترجمه ترگمان]با سرعت به سرعت در کونی زدن به سرعت حرکت کردند
[ترجمه گوگل]آنها با سرعت بسیار زیاد فرار کردند
4. Andrea gave her son a sound spanking.
[ترجمه ترگمان]آندریا به پسرش درکونی زد
[ترجمه گوگل]آندریا پسرش را صدا زد
5. His article was spanked by the public.
[ترجمه ترگمان]مقاله او توسط مردم منتشر شد
[ترجمه گوگل]مقاله او توسط عمومی منتشر شد
6. He needs a good spanking.
[ترجمه ترگمان] اون به یه درکونی خوب نیاز داره
[ترجمه گوگل]او نیاز به یک شوخی خوب دارد
7. He squared away to a spanking wind.
[ترجمه ترگمان] اون با یه باد در کونش راست میشه
[ترجمه گوگل]او به طرف باد میچرخد
8. We had a spanking time last night.
[ترجمه ترگمان] دیشب در کونی زدن داشتیم
[ترجمه گوگل]شب گذشته وقت داری
9. The boy got a sound spanking.
[ترجمه ترگمان] پسره در کونی به صدا در میاد
[ترجمه گوگل]پسر خنده دار بود
10. My bike spanked down the hill.
[ترجمه ترگمان] موتورم از تپه پایین اومده
[ترجمه گوگل]دوچرخه من پایین تپه افتاد
11. The horse set off at a spanking pace.
[ترجمه ترگمان]اسب در کونی زدن به راه افتاد
[ترجمه گوگل]اسب سوار بر سرعت حرکت کرد
12. If you're naughty, mother will spank you.
[ترجمه ترگمان]اگه تو شیطونی کنی، مادر در کونی میزنه
[ترجمه گوگل]اگر شما شیطنت نداشته باشید، مادر شما را خراب خواهد کرد
13. I don't agree with spanking.
[ترجمه ترگمان]من با درکونی موافق نیستم
[ترجمه گوگل]من با شوخی موافق نیستم
14. Like a leather-clad spanking madam in fluffy carpet slippers, it's less threatening that way.
[ترجمه ترگمان]خانم ویزلی در حالی که نفس نفس می زد گفت: ((مثل یک شلاق چرمی، خانم در حالی که کفش راحتی می پوشد، کم تر از این تهدید کننده است
[ترجمه گوگل]همانند یک خانم دنیای پوشیده از چرم در دمپایی فرش های کرکی، این تهدید به این معنا نیست
15. Many parents no longer spank their kids as a form of discipline.
[ترجمه مارال] بسیاری از والدین دیگر به عنوان شکلی از تنبیه به نشمینگاه بچه هایشان نمیزنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از والدین دیگر کودکان خود را به عنوان یک رشته از نظم کتک نمی زنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از والدین فرزندان خود را به عنوان یک رشته انحصار طلب می کنند