کلمه جو
صفحه اصلی

shut in


معنی : حبس کردن
معانی دیگر : محاصره کردن، دور (چیزی را) گرفتن، احاطه کردن، بستری، بیمارستانی، زمین گیر، منزوی، کم معاشرت، تنهایی دوست، مری­ بستری

انگلیسی به فارسی

حبس کردن، مریض بستری


بسته شدن، حبس کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: confined indoors by illness, disability, or infirmity.

(2) تعریف: in psychiatry, excessively inclined to avoid other people.
اسم ( noun )
حالات: shut-ins
• : تعریف: one who is confined indoors by illness, disability, or infirmity.

• imprisoned; close on -; surrounded, jailed

مترادف و متضاد

حبس کردن (فعل)
arrest, jail, tie up, incarcerate, embay, grate, mew, shut in

جملات نمونه

1. A window slammed shut in the wind.
[ترجمه ترگمان]پنجره ای در باد به شدت بسته شد
[ترجمه گوگل]یک پنجره کشیده در باد

2. The dog howled when it was shut in the house.
[ترجمه ترگمان]وقتی در خانه بسته شد، سگ زوزه می کشید
[ترجمه گوگل]سگ وقتی که در خانه بسته شد، گریه کرد

3. The cat was shut in the garage all night.
[ترجمه ترگمان]گربه تمام شب را در گاراژ زندانی کرده بود
[ترجمه گوگل]گربه در تمام طول شب گاراژ بسته شد

4. She clapped the door shut in anger.
[ترجمه ترگمان]او با عصبانیت در را محکم به هم کوبید
[ترجمه گوگل]او درب را خفه کرد

5. Without ceremony, the woman slammed the door shut in my face.
[ترجمه ترگمان]ان زن بدون تشریفات در را محکم بست
[ترجمه گوگل]بدون مراسم، زن دستش را روی صورتم گذاشت

6. He was shut in a room.
[ترجمه ترگمان]در اتاق بسته شد
[ترجمه گوگل]او در یک اتاق بسته شد

7. Silly-Willie spent most of his days shut in a back room.
[ترجمه ترگمان]و یلی هم بیشتر روزها را در یک اتاق پشتی حبس کرده بود
[ترجمه گوگل]سیلوی ویلی بیشتر وقت هایش را در یک اتاق عقب سپری کرد

8. The night has shut in.
[ترجمه ترگمان] شب بسته شده
[ترجمه گوگل]شب بسته است

9. The fields and woods were shut in under it, emptied and subdued.
[ترجمه ترگمان]مزارع و جنگل ها در زیر آن بسته و خالی و خالی بودند
[ترجمه گوگل]رشته ها و جنگل ها در زیر آن بسته شد، تخلیه و محکوم شد

10. For most of the day they're shut in a darkened cupboard while Mrs Mooney works as a supermarket cleaner.
[ترجمه ترگمان]بیشتر روز در یک کمد تاریک بسته شدند در حالی که خانم مو نی به عنوان یک supermarket کار می کرد
[ترجمه گوگل]برای اکثر روزها آنها در کمد تاریک بسته می شوند، در حالی که خانم Mooney به عنوان یک تمیزکننده سوپر مارکت کار می کند

11. She feels rather shut in.
[ترجمه ترگمان]او احساس می کند خفه می شود
[ترجمه گوگل]او احساس می کند نه بسته است

12. The lion was shut in a cage and to get away again.
[ترجمه ترگمان]شیر در قفس بسته شد و دوباره از آنجا دور شد
[ترجمه گوگل]شیر در یک قفس بسته شد و دوباره از آن خارج شد

13. The house was shut in by factories all round.
[ترجمه ترگمان]خانه با کارخانه ها همه جا را بسته بود
[ترجمه گوگل]خانه توسط کارخانه ها در تمام دور بسته شد

14. The village is shut in big hills.
[ترجمه ترگمان]دهکده در تپه های بزرگ بسته است
[ترجمه گوگل]این روستا در تپه های بزرگ بسته شده است

15. They came to the little court, which was shut in by old red walls.
[ترجمه ترگمان]به حیاط کوچکی رسیدند که دیواره ای سرخ رنگ در آن بسته بود
[ترجمه گوگل]آنها به دادگاه کوچک آمدند که توسط دیوارهای قرمز قدیمی بسته شده بودند

پیشنهاد کاربران

حبس کردن

# I was shut in the room as a punishment
# Her parents shut her in an upstairs room
# He pushed her into the room and shut her in


کلمات دیگر: