1. a perceptive article
یک مقاله ی ژرف نگرانه
2. a perceptive eye
چشم تیزبین
3. a perceptive historian who can relate the past to the present
مورخ هوشمندی که می داند چگونه گذشته را به حال ربط بدهد
4. He was one of the most perceptive US political commentators.
[ترجمه ترگمان]او یکی از the مفسران سیاسی ایالات متحده بود
[ترجمه گوگل]او یکی از مفسران سرسخت سیاسی ایالات متحده بود
5. This is a very perceptive assessment of the situation.
[ترجمه ترگمان]این یک ارزیابی هوشمندانه از وضعیت است
[ترجمه گوگل]این یک ارزیابی بسیار آگاهانه از وضعیت است
6. You're right. That's very perceptive of you.
[ترجمه ترگمان]حق با توئه این خیلی هوشمندانه است
[ترجمه گوگل]حق با شماست این بسیار به شما حساس است
7. Her books are full of perceptive insights into the human condition.
[ترجمه ترگمان]کتاب های او سرشار از بینش پیچیده در وضعیت انسان هستند
[ترجمه گوگل]کتاب های او پر از بینش ادراکی به شرایط انسانی است
8. The perceptive consultant should also be alert to the way power is distributed in the organization.
[ترجمه ترگمان]مشاور هوشمند نیز باید نسبت به توزیع قدرت در سازمان هوشیار باشد
[ترجمه گوگل]مشاور متفکر نیز باید به نحوی که قدرت در سازمان توزیع شده است، آگاه باشد
9. For the less perceptive, their effective integration into the company is likely to be heavily influenced by the chairman.
[ترجمه ترگمان]برای زیرکی کم تر، ادغام موثر آن ها در شرکت به شدت تحت تاثیر رئیس قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]برای ادراک کمتر، ادغام مؤثر آنها در شرکت احتمالا به شدت تحت تاثیر رئیس است
10. He's very perceptive about people.
[ترجمه ترگمان]اون در مورد مردم خیلی باهوشه
[ترجمه گوگل]او در مورد افراد بسیار قابل توجه است
11. If, for example, two perceptive functions are of equal weight, they tend to interfere with and jam each other.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، اگر دو تابع حسی از وزن مساوی برخوردار باشند، آن ها تمایل دارند که با هم تداخل داشته باشند
[ترجمه گوگل]اگر، مثلا، دو توابع ادراکی با وزن یکسان باشند، آنها تمایل دارند با یکدیگر درهم بشوند و یکدیگر را ببندند
12. He's congratulated her for being so perceptive . . . but says the errors were actually made on purpose.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر حساس بودن به او تبریک گفت، اما می گوید که این اشتباه ات در واقع به عمد انجام شده اند
[ترجمه گوگل]او به خاطر اینکه او خیلی شاد و خوشحال است تبریک گفت اما می گوید خطاها در واقع به هدف ساخته شده است
13. I like her novels - she's so perceptive about people's relationships.
[ترجمه ترگمان]من از رمان هاش خوشم میاد - اون از روابط مردم خیلی باهوشه
[ترجمه گوگل]من رمانهای او را دوست دارم - او نسبت به روابط افراد بسیار آگاه است
14. And in every case a perceptive manager should be able to discern a clear pattern.
[ترجمه ترگمان]و در هر مورد یک مدیر باهوش باید بتواند یک الگوی روشن را تشخیص دهد
[ترجمه گوگل]و در هر مورد یک مدیر ادراکی باید بتواند یک الگوی واضح را تشخیص دهد