کلمه جو
صفحه اصلی

arctic


معنی : سرد، شمالی
معانی دیگر : وابسته به قطب شمال و بخش های اطراف آن، شمالگان، شمالگانی، قطبی، بسیار سرد، منجمد، یخزده، وابسته بقطب شمال

انگلیسی به فارسی

شمالی، وابسته به قطب شمال، سرد، شمالگان


قطب شمال، شمالگان، شمالی، وابسته بقطب شمال


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: (often cap.) of or pertaining to the geographic region encompassing the North Pole.
مترادف: hyperborean
مشابه: boreal, northern, polar

- Polar bears live in the Arctic wilderness.
[ترجمه ترگمان] خرس های قطبی در بیابان قطب شمال زندگی می کنند
[ترجمه گوگل] خرس های قطبی در بیابان های قطبی زندگی می کنند

(2) تعریف: characterized by or resembling the severity of weather of the arctic region.
مترادف: bitter, bleak, freezing, frigid, gelid, glacial, hyperborean, ice-cold, icy
متضاد: torrid, tropical
مشابه: frozen

- We had arctic temperatures here in Chicago last week.
[ترجمه ترگمان] هفته پیش در شیکاگو دماهای قطبی داشتیم
[ترجمه گوگل] ما در هفته گذشته در شیکاگو دمایی دمایی داشتیم

(3) تعریف: suited for or similar to that which is used or worn in the arctic.
مترادف: polar
مشابه: glacial

- We have an arctic tent that we use for winter camping.
[ترجمه ترگمان] ما یک چادر قطبی داریم که برای اردو زدن در زمستان استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل] ما یک چادر داریم که برای کمپینگ زمستان استفاده می کنیم
- I bought an arctic parka to stay warm this winter.
[ترجمه ترگمان] من یه کاپشن قطبی خریدم که این زمستون گرم بمونه
[ترجمه گوگل] من پارک آرکتیک را خریدم تا این زمستان گرم شود
اسم ( noun )
مشتقات: arctically (adv.)
(1) تعریف: (often cap.) the geographical area enclosed by the Arctic Circle.
مترادف: North Pole, polar circle
مشابه: tundra

- Several varieties of moss and lichens grow in the Arctic.
[ترجمه ترگمان] چندین گونه خزه و lichens در قطب شمال رشد می کنند
[ترجمه گوگل] چندین گونه قارچ و لیکن در قطب شمال رشد می کنند
- Global warming is already causing melting of ice in the Arctic.
[ترجمه ترگمان] گرم شدن جهانی هوای کره زمین در حال حاضر باعث ذوب شدن یخ ها در قطب شمال شده است
[ترجمه گوگل] گرمایش جهانی در حال حاضر باعث ذوب شدن یخ در قطب شمال می شود

(2) تعریف: (pl.) warm, waterproof outer shoes.
مشابه: galoshes, mukluks, overshoes, rubbers

- You'll have to get a pair of arctics to stay dry and warm in this weather.
[ترجمه ترگمان] باید برای خشک کردن و گرم ماندن در این هوا، یک جفت چشم به هم بزنی
[ترجمه گوگل] شما باید یک جفت آرککت را داشته باشید تا در این آب و هوا خشک و گرم بمانید

• of the north pole, of the arctic region
of ice; of the great and little bear constellations (astronomy)
the arctic is the area of the world around the north pole, where it is extremely cold and where there is very little light in winter and very little darkness in summer.
arctic clothing or equipment is designed to be used in very cold conditions.
a room or building that is arctic feels extremely cold.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] شمالی ،شمالگان مناطق، قطب شمال - - شمالی / قطبی / مربوط و وابسته به قطب شمال: ناحیه ای درون دایره شمالگان؛ ناحیه قطب شمال؛ - - آبها و یا هرچیزی که منسوب به قطب شمال کره زمین باشند . مانند مدار شمالگان . - - صفت: الف) مربوط به درجه حرارتهای سرد و منجمد. - ب) مربوط به عوارض، آب و هوا، پوشش گیاهی وخصوصیات جانوری ناحیه قطبی. - - (هواشناسی- صفت) : به آب و هوایی گفته می شود که در آن میانگین درجه حرارت در سردترین ماه کمتر از 0 درجه سانتیگراد، و دمای میانگین برای گرم ترین ماه زیر 10 درجه سانتیگراد است. - - (دیرین هوا شناسی) مربوط به قطب شمال: قدیمی ترین زیرواحد تقسیم بندی آب و هوایی Blytt - Sernander (Post 1924) که پیش از شمالگان پیشین (Preboreal) قرار دارد و مشخصه عمده آن پوشش گیاهی توندرا و ثبت آب و هوای سرد کل دوره های یخبندان یا آخرین دوره یخبندان (تا 10000 سال قبل از عصر حاضر) است. - *این زیر واحد خود تقسیم می شود به: Younger Dryas, Allerod, Older Dryas, Bolling, Oldest Drayas ؛ -
[] شمالگان، قارة قطب شمال
[آب و خاک] شمالگان

مترادف و متضاد

سرد (صفت)
algid, cold, cool, chilled, chilly, standoff, fresh, standoffish, arctic, distant, nipping, wintry, raw

شمالی (صفت)
arctic, boreal, northern, north, northerly, nordic

very cold


Synonyms: chill, chilly, cool, freezing, frigid, frosty, frozen, gelid, glacial, icy, nippy, polar


Antonyms: tropic


جملات نمونه

1. arctic equipment and clothing
دست افزار و تن پوش مقاوم در مقابل سرمای شدید (شمالگانی)

2. arctic exploration
اکتشاف شمالگان

3. the arctic circle
دایره ی شمالگان،عرض جغرافیایی قطب شمال

4. Have any fish been contaminated in the Arctic Ocean?
[ترجمه ترگمان]آیا ماهی در قطب شمال آلوده شده است؟
[ترجمه گوگل]آیا ماهی در اقیانوس اطلس قطبی آلوده است؟

5. The Greenpeace flagship is voyaging through the Arctic cold of the Barents Sea.
[ترجمه ترگمان]The دریایی صلح سبز از طریق سرمای قطبی دریای بارنتز یافت می شود
[ترجمه گوگل]پرچمدار گرینپایس از طریق دریای قطب شمال دریای بارنتس می گذرد

6. The arctic shore remains frozen until the summer thaw.
[ترجمه ترگمان]تا قبل از گرم شدن فصل تابستان، ساحل قطبی منجمد می شود
[ترجمه گوگل]ساحل دریای آرکیک تا زمان تابستان تابستان باقی می ماند

7. He will go up to the Arctic Region.
[ترجمه ترگمان]او به منطقه قطب شمال خواهد رفت
[ترجمه گوگل]او به منطقه قطب شمال می رود

8. Cold and hungry, they drifted helplessly towards the Arctic.
[ترجمه ترگمان]سرد و گرسنه، با درماندگی به طرف قطب شمال رفتند
[ترجمه گوگل]سرد و گرسنه، آنها به سمت قطب شمال حرکت می کردند

9. It is an illusion that the Arctic is dark in winter.
[ترجمه ترگمان]این توهمی است که قطب شمال در زمستان تیره است
[ترجمه گوگل]این توهم است که قطب شمال در زمستان تاریک است

10. The sort of animal lived in the Arctic Circle.
[ترجمه ترگمان]نوعی حیوان در مدار قطب شمال زندگی می کند
[ترجمه گوگل]نوع حیوان در دایره قطب شمال زندگی می کرد

11. The photography in the film about arctic wildlife was superb.
[ترجمه ترگمان]عکاسی در فیلم درباره حیات وحش قطبی عالی بود
[ترجمه گوگل]عکاسی در فیلم درباره حیات وحش آکوستیک فوق العاده بود

12. The whiteness of the arctic fox acts as camouflage, hiding it from its enemies.
[ترجمه ترگمان]سفیدی روباه قطبی همانند استتار عمل می کند و آن را از دشمنانش مخفی می کند
[ترجمه گوگل]سفیدی از روباه قطبی به عنوان استتار فعالیت می کند و از دشمنانش پنهان می کند

13. Have you been to the Arctic?
[ترجمه ترگمان]شما به قطب شمال رفته اید؟
[ترجمه گوگل]آیا به قطب شمال آمده اید؟

14. They stood to the adventure in the Arctic, braving their life.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مقابل ماجراجویی در قطب شمال ایستادند و به سختی جان خود را صرف کردند
[ترجمه گوگل]آنها به ماجراجویی در قطب شمال ایستادند و زندگی خود را به راه انداختند

15. This ship was designed expressly for exploring the Arctic waters.
[ترجمه ترگمان]این کشتی مخصوصا برای کاوش در آب های قطب شمال طراحی شده بود
[ترجمه گوگل]این کشتی به طور خاص برای کشف آبهای قطبی طراحی شده بود

arctic exploration

اکتشاف شمالگان


arctic equipment and clothing

دست‌افزار و تن‌پوش مقاوم در مقابل سرمای شدید (شمالگانی)


اصطلاحات

the Arctic

قطب شمال و دریاها و سرزمینهای اطراف آن (شمال عرض جغرافیایی 70 درجه)، شمالگان


پیشنهاد کاربران

مقاله

قطب


قطب شمالarctic=north pole
قطب جنوب antarctic=south pole

قطب شمال

قطب_سرد
قطب شمال

Adj
قطب شمالی

Noun :
منطقه ی قطب شمال

مربوط به قطب شمال - قطب شمالی
این واژه صفت هست و همیشه قبل از یک اسم میادش
Arctic Ocean : اقیانوس شمال

ولی قطب جنوب میشه :
Antarctica : اَنتارک تیکا

سردسیر

معنی دقیقش میشه این


کلمات دیگر: