کلمه جو
صفحه اصلی

conduit


معنی : مجرا، لوله، مجرای اب، مجرای سیم، لوله اب، اب گذر
معانی دیگر : (برای رساندن آبگونه ها) لوله، آب گذر، آب رسان، تنبوشه، پوشش سیم (لوله یا راه زیرزمینی یا حفاظ که کابل را برای ایمنی در آن قرار می دهند)، سیمراه، معبر، کانال

انگلیسی به فارسی

مجرای آب، آبگذر، معبر، کانال، مجرا


لوله، مجرای سیم


مجرا، لوله، مجرای اب، مجرای سیم، لوله اب، اب گذر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a channel, ditch, or pipe used to convey water or other liquid.
مشابه: aqueduct, drain, gully, trunk

- A conduit links the man-made pond to the creek so that excess rainwater can run off.
[ترجمه ترگمان] مجرای آب استخر را به نهر پیوند می دهد تا آب باران اضافی از بین برود
[ترجمه گوگل] یک مجتمع تالاب ساخته شده به دریاچه پیوند می دهد به طوری که آب باران اضافی می تواند خاموش شود

(2) تعریف: a pipe for sheathing and protecting electrical wires.

• channel, canal, duct, passage, pipe
a conduit is a route which is used by governments or organisations to send things such as drugs or arms to other countries, or to illegal organisations.
a conduit is also a small tunnel, pipe, or channel through which water or electrical wires go.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مجرا - خط آب - کانال - مجرای آب
[کامپیوتر] ناشر غیر انتفاعی نرم افزار آموزشی
[برق و الکترونیک] محمل لوله های فلزی سخت و یا انعطاف پذیری که از داخل آنها سیمهای حامل جریان الکتریکی و عایق از هم گذرانده ،می شود.
[زمین شناسی] مجرا، کانال سربسته، خط آب، کانال، مجرای آب
[پلیمر] لوله حفاظتی
[آب و خاک] آبراهه، نهر، کانال

مترادف و متضاد

مجرا (اسم)
runway, aqueduct, flume, duct, conduit, channel, canal, tube, gully, strand, gullet, foramen, spiracle

لوله (اسم)
spout, conduit, tube, cannon, roll, pipe, cylinder

مجرای اب (اسم)
conduit

مجرای سیم (اسم)
conduit, strand

لوله اب (اسم)
conduit, water pipe, tubing

اب گذر (اسم)
conduit, dyke, dike, gully, drainpipe, drain, gullet, culvert, gulch

passage


Synonyms: aqueduct, cable, canal, channel, conductor, course, culvert, duct, flow, flume, gully, gutter, lead-in, lead-out, main, pipe, pipeline, race, sewer, spout, trough, tube, watercourse


جملات نمونه

1. Pakistan became a conduit for drugs produced in Afghanistan.
[ترجمه ترگمان]پاکستان مجرایی برای مواد مخدر تولید شده در افغانستان تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]پاکستان به مواد مخدر تولید شده در افغانستان تبدیل شد

2. Drug traffickers have used the country as a conduit for shipments to the U. S.
[ترجمه ترگمان]قاچاقچیان مواد مخدر از این کشور به عنوان مجرای انتقال به ایالات متحده استفاده کرده اند اس
[ترجمه گوگل]قاچاقچیان مواد مخدر از کشور به عنوان یک کانال برای حمل و نقل به U S استفاده کرده اند

3. The organization had acted as a conduit for money from the arms industry.
[ترجمه ترگمان]سازمان به عنوان یک مجرا برای پول از صنعت اسلحه عمل کرده بود
[ترجمه گوگل]این سازمان به عنوان یک کانال برای پول از صنعت اسلحه عمل کرد

4. Conduit cars 2 and 6 posing with their crews, local boys and a landau near North Pier.
[ترجمه ترگمان]ماشین های Conduit ۲ و ۶ با خدمه خود، پسران محلی و یک کالسکه بزرگ در نزدیکی اسکله شمالی ژست می گیرند
[ترجمه گوگل]اتومبیل های 2 و 6 کانال با خدمه، پسران محلی و یک سرنشین در نزدیکی پارک شمالی قرار می گیرند

5. The corridor inside was a grey conduit for numerous pipes and fittings, lit by plain white bulbs.
[ترجمه ترگمان]راهرو داخل راهرو یک مجرای خاکستری برای لوله های فراوانی بود که از لامپ های سفید و لامپ های سفید روشن شده بود
[ترجمه گوگل]راهرو داخل یک کانال خاکستری برای لوله ها و اتصالات متعدد است که توسط لامپ های سفید سفیدی روشن می شود

6. Each serpent or conduit conducts its respective energy to form the human electro-magnetic energy flow.
[ترجمه ترگمان]هر افعی یا مجرای انرژی مربوطه خود را برای تشکیل جریان انرژی الکترو مغناطیسی انسانی انجام می دهد
[ترجمه گوگل]هر گره یا کانال انرژی خود را برای شکل دادن به جریان انرژی الکتریکی مغزی انسان هدایت می کند

7. It's like staring down a conduit that led straight back in time for two most salient reasons.
[ترجمه ترگمان]مثل این میمونه که به آب خیره شده باشی و به زمان دو دلیل خاصی که وجود داره مستقیم به عقب نگاه کنه
[ترجمه گوگل]این همانند کشیدن یک کانال است که به طور مستقیم به عقب در زمان برای دو دلیل مهم است

8. The end gate of the upper conduit, also showing the winding house and cabin housing one of the hydraulic standpipes.
[ترجمه ترگمان]دروازه نهایی مجرای فوقانی همچنین خانه پر پیچ وخم و خانه کابین را نشان می دهد که یکی از standpipes هیدرولیکی است
[ترجمه گوگل]دروازه انتهای کانال بالا، همچنین نشان می دهد خانه پیچ و تاب و کابین مسکن یکی از هیدرولیک ایستاده

9. These cars already had conduit gear and did not need modification.
[ترجمه ترگمان]این ماشین ها قبلا لوازم مجرایی داشتند و نیاز به اصلاح نداشتند
[ترجمه گوگل]این اتومبیل ها در حال حاضر دارای دنده های کانتینری بودند و نیازی به تغییر ندارند

10. It operates as a conduit for ideas to flow freely throughout an organization.
[ترجمه ترگمان]آن به عنوان یک مجرا برای ایده ها برای جریان آزادانه در یک سازمان عمل می کند
[ترجمه گوگل]این کار به عنوان یک کانال برای ایده های آزادانه در سراسر یک سازمان عمل می کند

11. In any case the L. C. C. used the slot conduit system and the Company used overhead wires.
[ترجمه ترگمان]در هر صورت آل ج ج با استفاده از سیستم کانال شکاف و شرکت از سیم های بالای سر استفاده کردند
[ترجمه گوگل]در هر صورت، L C C از سیستم کانال اسلات استفاده کرد و شرکت از سیم های سربار استفاده کرد

12. A dry stone conduit underlies the road here; a roadside marker is a metal keystone rusted blank.
[ترجمه ترگمان]یک لوله سنگی خشک از جاده در حال عبور از جاده است؛ سنگی کنار جاده سنگ تاج فلزی زنگ زده است
[ترجمه گوگل]یک کانال خشک سنگ زیر زمین جاده است؛ نشانگر کنار جاده یک قلم مو فلزی زنگ زده خالی است

13. A major conduit for the translation of many of these ideas into legal thought was Oliver Wendell Holmes.
[ترجمه ترگمان]یک مجرای اصلی برای ترجمه بسیاری از این ایده ها اولیور وندل هولمز بود
[ترجمه گوگل]الیور وندل هولمز یک کانال بزرگ برای ترجمه بسیاری از این ایده ها به افکار قانونی بود

14. To say that the Church was the sole conduit of divine revelation was to dictate terms to the Almighty.
[ترجمه ترگمان]می گفت که کلیسا یگانه مجرای وحی الهی است که به خدای متعال فرمان می دهد
[ترجمه گوگل]برای گفتن این که کلیسا تنها وسیله ی وحیانی بود که الهیات را به دوش کشید

پیشنهاد کاربران

لوله خرطومی. لوله پلیکا

گذرگاه ( در آناتومی )

منشاء

وسیله حامی

سیم انتقال


کلمات دیگر: