1. cold affects the extremities first
سرما اول به دست ها و پاها اثر می کند.
2. cold air blows in through the cracks of the window
هوای سرد از درزهای پنجره به درون می وزد.
3. cold air inlet
مدخل هوای سرد
4. cold blasts whistling about our ears
باد سردی که در گوش هایمان سوت می زد
5. cold contracts metals
سرما فلزات را منقبض می کند.
6. cold epidemics are not rare in wintertime
همه گیری ناشی از سرماخوردگی در زمستان نادر نیست.
7. cold logic
استدلال صرف
8. cold news
خبر کهنه
9. cold pipes weep in hot weather
در هوای گرم لوله های سرد عرق می کنند.
10. cold short
(فلز) سردشکن (شکننده در سرما)
11. cold comfort
راحتی کم،تسکین جزیی،دل خوش کنک
12. a cold can lead to pneumonia
سرماخوردگی ممکن است منجر به سینه پهلو بشود.
13. a cold drink
نوشیدنی سرد (تگری)
14. a cold engine
موتور سرد
15. a cold front from the west
جبهه ی هوای سرد از جانب غرب
16. a cold is catching but cancer is not (catching)
سرماخوردگی واگیر دارد ولی سرطان (واگیر) ندارد.
17. a cold painting, without soul
یک نقاشی سرد و بی روح
18. a cold personality
شخصیت سرد
19. a cold reception
پذیرایی سرد و بیروح
20. a cold remedy
داروی سرماخوردگی
21. a cold shower
یک دوش سرد
22. a cold smell
بوی کهنه
23. a cold smile wrung his mouth
لبخند سردی دهان او را کج و معوج کرد.
24. a cold spell
دوران هوای سرد
25. a cold wind
بادی سرد
26. a cold wind
یک باد سرد
27. a cold wind is blowing from the north
باد سردی از شمال می وزد.
28. a cold wind was blowing from the north
باد سردی از سوی شمال می وزید
29. biting cold
سرمای پرسوز
30. extreme cold
سرمای شدید،شورسرما
31. her cold treatment repulsed all of her suitors
برخورد سرد او همه ی خواستگارانش را سرخورده کرد.
32. his cold and disinterested way of teaching dampened the students' enthusiasm
روش تدریس سرد و بی تفاوت او شوق شاگردان را از بین می برد.
33. his cold breath clouded the mirror
نفس سرد او آینه را کدر کرد.
34. intense cold
سرمای سخت
35. it's cold and i need more blankets
هوا سرد است و نیاز به پتوی اضافی دارم.
36. severe cold
سرمای سخت
37. the cold bug has been pretty nasty lately
میکروب سرماخوردگی این روزها بیداد می کند.
38. the cold causes milk to coagulate
سرما شیر را می بندد.
39. the cold killed the flowers
سرما گل ها را کشت.
40. the cold made my cheeks tingle
سرما گونه هایم را به سوزش آورد.
41. the cold northerly wind was smashing against them
باد سرد شمالی خود را بر آنان می کوبید.
42. the cold penetrated his bones
سرما به استخوان های او رخنه کرد.
43. the cold pierced me to the bone
سرما تا استخوانم نفوذ کرد.
44. the cold rain was spitting off and on
باران سرد گهگاه نم نم می بارید.
45. the cold truth
واقعیتی یاس آور
46. the cold wind bleared their eyes
باد سرد چشم های آنها را تار کرد.
47. the cold wind cut through his thin clothes
باد سرد از لباس های نازک او رد می شد (رسوخ می کرد).
48. the cold wind had pinched the flowers
باد سرد گل ها را پلاسیده کرده بود.
49. the cold wind screamed through the trees
باد سرد از بالای درختان سوت زنان رد می شد.
50. the cold wind was stinging their faces
باد سرد صورت آنها را به سوزش درآورده بود.
51. the cold wind was unrelenting
آن باد سرد ول کن نبود،باد سرد بی امان می وزید.
52. the cold wind whistled through the trees
باد سرد در میان درختان صفیر می کشید.
53. very cold
بسیار سرد
54. very cold water turns into ice
آب خیلی سرد تبدیل به یخ می شود.
55. in cold blood
1- باقساوت،سنگدلانه 2- تعمدا،عمدا،از روی قصد
56. piercing cold
سرمای سوزدار،سرمای نافذ
57. pour cold water (on)
دلسرد کردن،رد کردن،نپذیرفتن،سردی از خود نشان دادن
58. throw cold water on
دلسرد کردن،توذوق کسی زدن
59. throw cold water on
دلسرد کردن،از شوق انداختن
60. a bad cold and the tight clogged nose
سرماخوردگی بد و بینی گرفته و پر اخلاط
61. a long, cold winter
زمستان سرد و طولانی
62. a particularly cold winter
زمستانی فوق العاده سرد
63. a sharp cold
سرمای سوزدار
64. an unexpected cold snap
یک دوره ی کوتاه سرمای غیر منتظره
65. he was cold to the bone
تا (مغز) استخوانش سرد بود.
66. i am cold
سردم است.
67. i felt cold all over my body
سرتاسر بدنم احساس سرما می کردم.
68. it is cold within and without
درون و بیرونش سرد است.
69. it was cold and he kept chafing his hands
هوا سرد بود و او مرتب دست هایش را به هم می مالید.
70. it was cold and she was sick; however, she decided to go
هوا سرد و او بیمار بود،با این وجود تصمیم به رفتن گرفت.