کلمه جو
صفحه اصلی

dredge


معنی : ماشین لاروبی، لاروب، الت تنقیه قنات و مانند ان، فشاندن، لاروبی کردن
معانی دیگر : وسیله شکار ماهی و صدف در اعماق آب، ته کاو، لایروب، ماشین لایروبی، (با: up) تهکاوی کردن، (در ته آب) دنبال چیزی گشتن، (در اعماق آب) صید کردن، لایروبی کردن، (با دستگاه لایروبی) جستجو کردن، (مجازی) دوباره مطرح کردن، (مطلب ناخوشایندی را) پیش کشیدن، (کشتی مجهز به یکی از دو دستگاه بالا) کشتی لایروب، لاروب گر (dredger هم می گویند)، (آشپزی و شیرینی پزی) اندودن (با آرد یا شکر یا غیره)، آرد اندود کردن، (با لایه ای از آرد یا شکر و غیره) پوشاندن، پاشیدن

انگلیسی به فارسی

لاروب، ابزار لای‌روبی قنات و مانند آن، لاروبی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• machine for removing large quantities of earth, earth-mover
coat food with flour or crumbs; search; dig, remove earth
to dredge a harbour, river, or other area of water means to clear it or search for something in it by removing mud and other unwanted material from the bottom using a special machine.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] لایروب - لایروبی کردن - لایروبنده - لایروبیدن
[زمین شناسی] لایروب
[آب و خاک] لایروب

مترادف و متضاد

deepen


ماشین لاروبی (اسم)
dredge, drag boat, dredger

لاروب (اسم)
dredge, dredger

الت تنقیه قنات و مانند ان (اسم)
dredge

فشاندن (فعل)
dredge

لاروبی کردن (فعل)
drag, dredge

Synonyms: bring up, clean, dig up, raise, unearth, widen


جملات نمونه

1. they dredge for oysters
آنها صدف خوراکی صید می کنند.

2. to dredge the ooze from the bottom of the river
لجن ته رودخانه را لایروبی کردن

3. these fishermen only work with a dredge
این ماهی گیران فقط با ته کاو کار می کنند.

4. They have to dredge the canal regularly to keep it open.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبورند به طور منظم این کانال را لایروبی کنند تا آن را باز نگه دارند
[ترجمه گوگل]آنها باید به طور منظم کانال را تمیز کنند تا باز شود

5. I wouldn't want to dredge up the past.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم گذشته را به خاطر بیاورم
[ترجمه گوگل]نمی خواهم گذشته را غرق کنم

6. They have to dredge the canal so that ships can use it.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبورند کانال را لایروبی کنند تا کشتی ها بتوانند از آن استفاده کنند
[ترجمه گوگل]آنها مجبورند کانال را بشکند تا کشتی بتواند از آن استفاده کند

7. Lightly dredge the cake with icing sugar.
[ترجمه ترگمان]آروم \"کیک رو با پودر\" icing \"dredge\"
[ترجمه گوگل]کیک را به راحتی با شکر یخ زده تهیه کنید

8. Dredge the top of the cake with icing sugar.
[ترجمه ترگمان]بالای کیک را با شکر و شکر تزئین کنید
[ترجمه گوگل]بالا کیک را با شکر یخ زده تکه تکه کنید

9. He likes to dredge up unpleasant little facts about the film stars.
[ترجمه ترگمان]او دوست دارد واقعیات کمی ناخوشایند را در مورد ستاره های فیلم شروع کند
[ترجمه گوگل]او دوست دارد تا واقعیت های ناخوشایند کمی درباره ستاره های فیلم را ترسیم کند

10. He managed to dredge up a smile.
[ترجمه ترگمان] اون موفق شد یه لبخند رو به کار بندازه
[ترجمه گوگل]او توانست لبخند بزند

11. There is a sandy bottom to dredge.
[ترجمه ترگمان]یه جای شنی برای dredge وجود داره
[ترجمه گوگل]یک حفره شنی برای غرق کردن وجود دارد

12. Dredge plantain slices in seasoned flour and shake off excess.
[ترجمه ترگمان]dredge plantain را با آرد چاشنی دار برش دهید و زیاده روی کنید
[ترجمه گوگل]تکه های سبوس دار را در آرد چاشنی زده و اضافی را لرزاند

13. Dredge beef in flour and brown in batches in oil over high heat in a flameproof casserole.
[ترجمه ترگمان]گوشت گاو نر در آرد و قهوه ای در دسته های روغن در برابر گرمای زیاد در محلول flameproof
[ترجمه گوگل]گوشت گاو گوشت گاو در آرد و قهوه ای در دسته ای در روغن بیش از حد بالا در یک فلفل انجماد

14. Dredge rabbit pieces in flour, shaking off excess.
[ترجمه ترگمان]تکه های خرگوش را در آرد فرو می برد و به شدت تکان می خورد
[ترجمه گوگل]قطعات خرگوش را در آرد دراز بکشید

These fishermen only work with a dredge.

این ماهیگیران فقط با ته کاو کار می‌کنند.


To broaden this channel, we need several dredges.

برای گشاد کردن این آبراه نیاز به چندین دستگاه لاروب داریم.


They dredge for oysters.

آنها صدف خوراکی صید می‌کنند.


They dredged up silt and mud from the river bottom.

گل و لای ته رودخانه را بیرون کشیدند.


The harbor still is being dredged for iron scraps and sunken boats.

هنوز مشغول تمیز کردن بندر از کشتی‌های غرق‌شده و آهن‌پاره‌ها هستند.


Instead of dredging up unpleasant past memories, let us enjoy this moment together.

بیا به جای یادآوری خاطرات ناخوشایند گذشته دمی با هم خوش باشیم.


He dredged himself for the proper word.

در درون خود دنبال واژه‌ی مناسبی گشت.


The important information that has been dredged up from the old files.

اطلاعات مهمی که از آن پرونده‌های قدیمی استخراج شده است.


پیشنهاد کاربران

They're still dredging for my body and I've still got it

Winter Kills 1979🎥


کلمات دیگر: