کلمه جو
صفحه اصلی

algebra


معنی : جبر، جبر و مقابله
معانی دیگر : (ریاضیات ـ از ریشه ی عربی: الجبر) جبر، دستگاه جبری، ساختمان جبری

انگلیسی به فارسی

جبر، جبر و مقابله


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a form of elementary mathematics, used esp. in solving equations, in which letters stand for unknown or variable quantities.

(2) تعریف: the structural workings of a complex phenomenon.

- the algebra of poverty
[ترجمه ترگمان] جبر فقر
[ترجمه گوگل] جبر فقر

• mathematical system that uses equations containing letters and numbers
algebra is a branch of mathematics in which letters are used to represent possible quantities.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] جبر
[آب و خاک] جبر

مترادف و متضاد

جبر (اسم)
force, violence, algebra, inertia

جبر و مقابله (اسم)
algebra

جملات نمونه

1. intermediate algebra
جبر (و مثلثات) در سطح متوسط (میانی)

2. vector algebra
جبر برداری

3. to graduate, you need six more units of algebra
برای فارغ التحصیل شدن شما به شش واحد اضافی جبر نیاز دارید.

4. His classmates were labouring with elementary algebra.
[ترجمه ترگمان]هم کلاسی هایش با جبر ابتدایی کار می کردند
[ترجمه گوگل]همکلاسی هایش با جبر های ابتدایی کار می کردند

5. She is fascinated by algebra while he considers it meaningless nonsense.
[ترجمه ترگمان]او شیفته جبر است در حالی که او آن را بی معنی تلقی می کند
[ترجمه گوگل]او توسط جبر تحت تاثیر قرار گرفته است، در حالی که او مزخرف بی معنی آن را در نظر می گیرد

6. In algebra, the sign X usually denotes an unknown quantity.
[ترجمه ترگمان]در جبر، علامت X معمولا بیانگر یک مقدار ناشناخته است
[ترجمه گوگل]در جبر، نشانه X معمولا یک مقدار ناشناخته را نشان می دهد

7. Terry got a C in algebra.
[ترجمه ترگمان] تری \"تو جبر کار کرد\"
[ترجمه گوگل]تری در C جبر را گرفت

8. The relational algebra is a procedural language.
[ترجمه ترگمان]جبر رابطه ای یک زبان رویه ای است
[ترجمه گوگل]جبر رابطه ای یک زبان رویه ای است

9. I could prove theorem after theorem in linear algebra.
[ترجمه ترگمان]من می توانم قضیه را بعد از قضیه جبر خطی اثبات کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم قضیه را بعد از قضیه در جبر خطی ثابت کنم

10. We have to study algebra -- it's on the syllabus for the course.
[ترجمه ترگمان]ما باید جبر را مطالعه کنیم - - این درس در برنامه درسی گنجانده شده است
[ترجمه گوگل]ما باید جبر را مطالعه کنیم - این درس در برنامه درس است

11. We now look at the relational algebra and the relational calculus in more detail.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر به جبر رابطه ای و جبر رابطه ای با جزییات بیشتر نگاه می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر به جبر ارتباطی و حساب های ارتباطی در جزئیات بیشتر نگاه کنید

12. As in the algebra example above, the supply and demand curves can be approximated using equations for straight lines.
[ترجمه ترگمان]مانند مثال جبر بالا، منحنی عرضه و تقاضا می تواند با استفاده از معادلات برای خطوط مستقیم تقریب زده شود
[ترجمه گوگل]همانطور که در مثال جبری بالا، منحنی عرضه و تقاضا می تواند تقریب با استفاده از معادلات برای خطوط مستقیم

13. Comprehension of algebra requires formal operations as its content is basically abstractions of abstractions.
[ترجمه ترگمان]درک مطلب جبر مستلزم عملیات های رسمی است چون محتوای آن اساسا abstractions انتزاعی است
[ترجمه گوگل]درک جبر به عملیات رسمی نیاز دارد زیرا محتوای آن اساسا انتزاعی از انتزاع است

پیشنهاد کاربران

جبر در ریاضی

- algebra ( ریاضی )
واژه مصوب: سیگما جبر
تعریف: فرمول دار

algebra ( ریاضی )
واژه مصوب: جبر
تعریف: 1. شاخه‏ای از ریاضیات که به معادلات و ساختارهای مجرد، همچون گروه و حلقه، می‏پردازد|||2. حلقه‏ای که فضای بُرداری روی یک میدان است


کلمات دیگر: