کلمه جو
صفحه اصلی

cloudy


معنی : تیره، ابری، پوشیده از ابر، تیره و گرفته، سحابی
معانی دیگر : (آبگونه) گل آلود، کدر، گرفته، لای دار، مبهم، نامشخص، ابر مانند، (در مورد سنگ مرمر و چوب و غیره) دارای نقش ابر مانند، رگه دار

انگلیسی به فارسی

ابری، پوشیده از ابر، (مجازاً) تیره


ابری، پوشیده از ابر، تیره، تیره و گرفته، سحابی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: cloudier, cloudiest
مشتقات: cloudily (adv.), cloudiness (n.)
(1) تعریف: characterized by the presence of clouds; overcast.
مترادف: gray, overcast, overclouded
متضاد: clear, sunny
مشابه: dismal, dreary, foggy, gloomy, leaden, lowering, murky, sunless

- cloudy skies
[ترجمه ترگمان] آسمان ابری
[ترجمه گوگل] آسمان ابری

(2) تعریف: similar to a cloud or clouds.
مترادف: nebulous
مشابه: nebulous

(3) تعریف: having marks that resemble clouds.
مشابه: blotchy, mottled, spotted, streaky, variegated

(4) تعریف: not transparent; murky.
مترادف: milky, muddy, murky, turbid
متضاد: clear
مشابه: opalescent, opaque

- cloudy water
[ترجمه ترگمان] آب ابری
[ترجمه گوگل] آب ابری

(5) تعریف: not clear; obscure.
مترادف: ambiguous, confusing, hazy, indistinct, murky, nebulous, obscure, vague
متضاد: clear
مشابه: bleary, blurry, foggy, misty, opaque

- cloudy meaning
[ترجمه ترگمان] مفهوم ابری
[ترجمه گوگل] معنای ابری

• overcast, covered with clouds; unclear, indistinct
if it is cloudy, there are a lot of clouds in the sky.
if a liquid is cloudy, it is less clear than it should be.
ideas or opinions that are cloudy are confused or uncertain.

دیکشنری تخصصی

[آب و خاک] ابری، ابرناک

مترادف و متضاد

تیره (صفت)
obscure, thick, dark, dim, black, gloomy, heavy, somber, sombre, muddy, turbid, murky, fuzzy, murk, nebulous, caliginous, overcast, cloudy, lurid, indistinct, tawny, darkling, fulvous, fuscous, inky

ابری (صفت)
thick, heavy, spotty, mottled, overcast, cloudy, reeky

پوشیده از ابر (صفت)
overcast, cloudy

تیره و گرفته (صفت)
cloudy, lowery

سحابی (صفت)
cloudy, nebular

hazy; darkened


Synonyms: blurred, confused, dark, dense, dim, dismal, dull, dusky, emulsified, foggy, gloomy, heavy, indefinite, indistinct, leaden, lowering, misty, mucky, muddy, murky, mushy, nebulous, nontranslucent, nontransparent, not clear, nubilous, obscure, opaque, overcast, somber, sullen, sunless, vaporous


Antonyms: clear, cloudless


جملات نمونه

1. cloudy skies augur rain
آسمان ابری نشان باران است.

2. a cloudy sky
آسمان ابری

3. how much longer will this cloudy weather hold?
این هوای ابری تا کی دوام خواهد آورد؟

4. tomorrow will be cold and cloudy
فردا سرد و ابری خواهد بود.

5. his ideas on this topic seemed very cloudy
عقاید او در این باره خیلی مبهم به نظر می رسید.

6. this river's water has turned into a cloudy green
آب این رودخانه به رنگ سبز کدری در آمده است.

7. From Sunday to Tuesday, it will be cloudy with occasional drizzle in western and northwestern areas, especially around coasts and hills.
[ترجمه ترگمان]از یکشنبه تا سه شنبه، بارش باران گهگاه در مناطق غربی و شمال غربی بویژه در اطراف سواحل و تپه ها سپری خواهد شد
[ترجمه گوگل]از یکشنبه تا سه شنبه، در ناحیه غربی و شمال غربی، به خصوص در اطراف سواحل و تپه ها، ابری و بارانی ناگهانی رخ می دهد

8. England and Wales will start cloudy.
[ترجمه ترگمان]انگلستان و ولز ابری را آغاز خواهند کرد
[ترجمه گوگل]انگلستان و ویلز شروع به ابری می کنند

9. Tomorrow's weather will be cloudy with bright periods.
[ترجمه ترگمان]فردا هوا با دوره های روشن ابری خواهد بود
[ترجمه گوگل]آب و هوای فردا با دوره های درخشان ابری خواهد شد

10. Tomorrow will be cloudy with outbreaks of rain and drizzle.
[ترجمه ترگمان]فردا هوا ابری از باران و نم نم باران خواهد بود
[ترجمه گوگل]فردا با شیوع باران و چاشنی ابری خواهد شد

11. Sometimes the drinking water becomes rather cloudy.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات نوشیدن آب نسبتا ابری می شود
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات آب آشامیدنی تبدیل به ابری می شود

12. The lime water has turned cloudy, therefore carbon dioxide has been produced during the experiment.
[ترجمه ترگمان]آب لیمو مات شده است، بنابراین کربن دی اکسید در طی این آزمایش تولید شده است
[ترجمه گوگل]آب آهکی ابری شده است، بنابراین دی اکسید کربن در طول آزمایش تولید شده است

13. It stayed cloudy for most of the day.
[ترجمه ترگمان]بیشتر روز ابری بود
[ترجمه گوگل]برای اکثر روزها ابری بود

14. The warm water is made cloudy by adding some milk.
[ترجمه ترگمان]آب گرم با افزودن مقداری شیر ابری می شود
[ترجمه گوگل]آب گرم با افزودن شیر به ابری تبدیل می شود

15. Tomorrow, it will be cloudy and cool.
[ترجمه ترگمان]فردا هوا ابری و سرد خواهد بود
[ترجمه گوگل]فردا، ابری و سرد خواهد شد

16. Later it will become cloudy with rain in places.
[ترجمه ترگمان]بعدا در بعضی جاها ابری از باران خواهد شد
[ترجمه گوگل]بعدا با باران در مکان های ابری خواهد شد

Tomorrow will be cold and cloudy.

فردا سرد و ابری خواهد بود.


This river's water has turned into a cloudy green.

آب این رودخانه به رنگ سبز کدری در آمده است.


His ideas on this topic seemed very cloudy.

عقاید او در این‌باره خیلی مبهم به نظر می‌رسید.


پیشنهاد کاربران

ابری

پلیمر: محلول دارای رنگ کدر و ناخالصی

هوای ابری
تیره

برای چوب یا وسایلی که دارن تغییر رنگ هم میدن به کار میره
مثل میز چوبی که حالت رگه های ابری به خودش گرفته

زلال نشده

cloudy ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: ابرناک
تعریف: ویژگی وضع هوایی که ابرناکی آن 70 درصد یا بیشتر باشد|||متـ . ابری

مبهم


کلمات دیگر: