رانده شده مطرود دور گردیده شده دور داشته شده .
رد شده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ردشده. [رَ ش ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) رانده شده. ( یادداشت مؤلف ). مطرود. دورگردیده شده. دورداشته شده :
بر محک رغبتم بیش مزن بهر آنک
رده شده عالمم قلب همه دستها.
بر محک رغبتم بیش مزن بهر آنک
رده شده عالمم قلب همه دستها.
خاقانی.
کلمات دیگر: