1. If we let the air out of a balloon, it will have to descend.
اگر هوای یک بالن را خالی کنیم، پایین می آید
2. The pilot, thinking his plane was in peril, descended quickly.
خلبان که فکر می کرد هواپیمایش در معرض خطر است سریعاً فرود آمد
3. Knowing her beau was waiting at the bottom of the staircase, Eleanor descended at once.
النور که می دانست خاطر خواهش پایین پلکان منتظر است، فوراً پایین آمد
4. i will never descend myself to your level!
هرگز خودم را به سطح تو پایین نخواهم آورد!
5. It is easier to descend than to ascend.
[ترجمه محمد م] نزول کردن ساده تر از صعود کردن است
[ترجمه ترگمان]پایین رفتن از بالا رفتن آسان تر است
[ترجمه گوگل]آسان تر از فرود رفتن آسان تر است
6. If a prisoner is badly treated, he may descend to violence.
[ترجمه ترگمان]اگر متهم به شدت با او رفتار شود، ممکن است به خشونت متوسل شود
[ترجمه گوگل]اگر یک زندانی بد رفتار شود، ممکن است به خشونت برود
7. Sorry to descend on you like this, but we had no time to phone.
[ترجمه الهام] ببخشید که این طور سرتون خراب شدیم ( به عنوان مهمان ناخوانده ) اما وقت برای تلفن کردن نداشتیم.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که این کار را کردم، اما وقت برای تلفن نداشتیم
[ترجمه گوگل]با عرض پوزش از شما خواسته شده است که به این موضوع برسید، اما ما هیچ وقت به تلفن نرسیده ایم
8. At Christmas the family descend on the house bearing gifts.
[ترجمه ترگمان]در کریسمس خانواده با هدایایی از خانه پایین آمدند
[ترجمه گوگل]در کریسمس خانواده بر روی هدایای تحویل خانه فرود می آیند
9. All living creatures are thought to descend from an organism that came into being three billion years ago.
[ترجمه ترگمان]تمام موجودات زنده در فکر فرو رفتن از یک موجود زنده ای هستند که سه میلیارد سال قبل بوجود امده اند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تمام موجودات زنده از یک ارگانیسم که سه میلیارد سال پیش به وجود آمده اند، فرود می آیند
10. Millions of tourists descend on the area every year.
[ترجمه سامان] سالانه میلیون ها گردشگر به این منطقه سفر می کنند.
[ترجمه ترگمان]سالانه میلیونها گردشگر وارد این منطقه می شوند
[ترجمه گوگل]میلیون ها گردشگر هر ساله در این منطقه فرود می آیند
11. Soon afterwards, the balloon began to descend and it landed near an airfield.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که بالن به زمین افتاد و کنار یک فرودگاه فرود آمد
[ترجمه گوگل]به زودی پس از آن، بالون شروع به فرود کرد و در نزدیکی یک فرودگاه فرود آمد
12. Our plane started to descend.
[ترجمه ترگمان]هواپیما شروع به پایین رفتن کرد
[ترجمه گوگل]هواپیما ما شروع به فرود کرد
13. She would never descend to baseness.
[ترجمه ترگمان]هرگز به پستی و پستی سقوط نمی کرد
[ترجمه گوگل]او هرگز به زیرزمین فرود نمی آید
14. We're not going to descend to such methods.
[ترجمه ترگمان]ما از این روش ها پایین نمی رویم
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم به چنین روش هایی برسیم
15. Other people may gossip, but don't descend to their level.
[ترجمه ترگمان]مردم دیگر ممکن است شایعه پراکنی کنند، اما به سطح آن ها تنزل نمی کنند
[ترجمه گوگل]افراد دیگر ممکن است شایعات بی اساس، اما به سطح آنها نزنند
16. The plane began to descend.
[ترجمه ترگمان]هواپیما فرود آمد
[ترجمه گوگل]هواپیما شروع به فرود نمود
17. If you insult him back, you descend to his level.
[ترجمه ترگمان]اگه بهش توهین کنی، به سطح اون پایین میای
[ترجمه گوگل]اگر او را به او محکوم کنید، به سطح خود می روید
18. Having discussed the matter in general,we can now descend to details.
[ترجمه ترگمان]پس از بحث درباره این موضوع، اکنون می توانیم به جزئیات بپردازیم
[ترجمه گوگل]پس از بحث در مورد موضوع به طور کلی، اکنون می توانیم جزئیات را به پایین بیاوریم