لرزان لرزان، باترس
quakingly
لرزان لرزان، باترس
انگلیسی به فارسی
quakingly
انگلیسی به انگلیسی
• tremblingly, while shuddering, shiveringly
پیشنهاد کاربران
لرزلرزان . [ ل َ ل َ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال لرزش . مرتعش : گرفتار و دل زو شده ناامیدروان لرزلرزان به کردار بید. فردوسی . تنش لرزلرزان به کردار بیددل از جان شیرین شده ناامید. فردوسی . به پاسخ سخن لرزلرزان شنیدزروان گنهکاری آمد پدید. فردوسی . بپوشید . . .
کلمات دیگر: