کلمه جو
صفحه اصلی

nastiness


ناپاکی - کثافت - نفرت انگیزی - بدی - زشتی - تهوع آوری

انگلیسی به فارسی

ترس و وحشت


انگلیسی به انگلیسی

• dirtiness, filth; evil, maliciousness; wretchedness, state of being disgusting; severeness, extremeness; obscenity

جملات نمونه

1. As the years went by his nastiness began to annoy his readers.
[ترجمه ترگمان]همان طور که سال ها گذشت و شرارت او شروع به annoy خوانندگان کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که سالها با بیداری او شروع شد، خوانندگانش را آزار می داد

2. Nastiness is only really relevant when there is a threat of social and economic meltdown.
[ترجمه ترگمان]nastiness تنها زمانی مرتبط است که تهدیدی برای بحران اجتماعی و اقتصادی وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]تهدید جدی اجتماعی و اقتصادی به شدت در ارتباط است

3. Her nastiness really threw me.
[ترجمه ترگمان] گند کاری های اون واقعا منو پرت کرد
[ترجمه گوگل]سرسختی او واقعا مرا انداخت

4. Clinton, sweeping smoothly over the recent nastiness, this week presented his friend as the visionary of a new Middle East.
[ترجمه ترگمان]کلینتون، که به نرمی بر روی پلیدی اخیر مسلط شده بود، این هفته دوستش را به عنوان رویایی از خاورمیانه جدید معرفی کرد
[ترجمه گوگل]کلینتون، که در سالهای اخیر به شدت در حال تردید است، هفته گذشته دوست خود را به عنوان بیننده جدید خاورمیانه معرفی کرد

5. She's sending out great waves of nastiness.
[ترجمه ترگمان]او امواج زننده و زننده را به بیرون می فرستد
[ترجمه گوگل]او ارسال امواج بزرگ از nastiness

6. Are they not bulletins on the nastiness of mankind?
[ترجمه ترگمان]آیا این یادداشت های مربوط به the نوع بشر نیست؟
[ترجمه گوگل]آیا بولتنهایی درباره انسداد بشریت نیستند؟

7. This nastiness is the handiwork of Rep.
[ترجمه ترگمان]این پلیدی کار نماینده مجلس است
[ترجمه گوگل]این تنبلی دستکاری Rep است

8. On the scale of oncological nastiness, malignant melanoma is pretty close to the top.
[ترجمه ترگمان]در مورد غده خوش خیم، melanoma بدخیم تقریبا به بالا نزدیک است
[ترجمه گوگل]در مقیاس تنبلی انکولوژیک، ملانوم بدخیم بسیار نزدیک به بالا است

9. I flinched at the nastiness of his wound.
[ترجمه ترگمان]به زشتی زخم او پیچیدم
[ترجمه گوگل]من به تنگی زخمش افتادم

10. He was disgusted at the nastiness of crooked politics.
[ترجمه ترگمان]او از زشتی سیاست crooked بدش می آمد
[ترجمه گوگل]او در تنگنا بودن سیاست های کج شده بود

11. An unspecified bit of nastiness which can be cast on someone who steals something.
[ترجمه ترگمان]یک نوع پلیدی که می تواند بر کسی که چیزی را می دزدد در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]یک بیت نامشخصی از تنفس که می تواند بر روی کسی که چیزی را دزدیده است بازی کند

12. I'm thinking about describing the nastiness of human beings, the sordid part of relationships.
[ترجمه ترگمان]دارم به توصیف the موجودات انسانی، بخش کثیف روابط فکر می کنم
[ترجمه گوگل]من در مورد توصیف چرت زدن انسان ها، بخش غم انگیز روابط فکر می کنم

13. His politics are not of the kind which nurture nastiness; he was fashioned for finer things.
[ترجمه ترگمان]سیاست او از آن نوع است که پلیدی را پرورش می دهد؛ برای چیزهای بهتر از آن استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]سیاست های او از نوعی نیست که پرستی را تقویت می کند؛ او برای چیزهای جالب تر طراحی شده بود

14. Also, it was nevertheless her Sunday best and, as such, had a certain innate dignity in spite of its nastiness.
[ترجمه ترگمان]با این حال، با وجود این، بهترین و بهترین روزه ای یکشنبه او بود، و با این وجود، با وجود زشتی و nastiness، وقار خاصی داشت
[ترجمه گوگل]با این حال، به هر حال او یکشنبه بهترین بود و به همین ترتیب، به رغم تنبلی خود، منزلت انسانی خاصی داشت

15. Not to neglect decency, or cleanliness, for fear of falling into Nastiness.
[ترجمه ترگمان]عدم رعایت ادب و پاکیزگی، و ترس از افتادن به nastiness
[ترجمه گوگل]به خاطر ترس از افتادن به تنش، نباید به تنهایی و پاکیزگی نادیده گرفته شود


کلمات دیگر: