از روی فراموشی، باچشم پوشی، با غما
obliviously
از روی فراموشی، باچشم پوشی، با غما
انگلیسی به فارسی
به طور غیرقانونی
انگلیسی به انگلیسی
• in a distracted manner; forgetfully
پیشنهاد کاربران
definition = به روشی که نشان دهد شما از چیزی مطلع نیستید ، به ویژه آنچه در اطراف شما اتفاق می افتد.
obliviously ( adv ) = با بی اعتنایی، از روی بی توجهی، از روی بی خبری ، از روی غفلت، از روی فراموشی، از روی حواس پرتی، با بی اطلاعی، از روی بی اطلاعی ، به صورت ناخودآگاه
examples :
1 - Dinner was served a few hours later, and Rei seemed to be the only one that was obliviously happy.
چند ساعت بعد شام پذیرایی شد و به نظر می رسید ری تنها کسی است که به صورت ناخودآگاه خوشحال شده است.
2 - Distracted drivers chatting obliviously on a phone risk everyone's lives.
رانندگان حواس پرت که از روی بی توجهی در حال مکالمه هستند زندگی همه را به خطر می اندازند.
3 - He wandered out of the bar and obliviously walked the streets.
او از بار مشروب فروشی سرگردان خارج شد و با بی اعتنائی در خیابان ها قدم زد.
4 - The crisis began while I sat obliviously at the computer.
این بحران در حالی شروع شد که من با بی اعتنایی سر کامپیوتر نشسته بودم.
obliviously ( adv ) = با بی اعتنایی، از روی بی توجهی، از روی بی خبری ، از روی غفلت، از روی فراموشی، از روی حواس پرتی، با بی اطلاعی، از روی بی اطلاعی ، به صورت ناخودآگاه
examples :
1 - Dinner was served a few hours later, and Rei seemed to be the only one that was obliviously happy.
چند ساعت بعد شام پذیرایی شد و به نظر می رسید ری تنها کسی است که به صورت ناخودآگاه خوشحال شده است.
2 - Distracted drivers chatting obliviously on a phone risk everyone's lives.
رانندگان حواس پرت که از روی بی توجهی در حال مکالمه هستند زندگی همه را به خطر می اندازند.
3 - He wandered out of the bar and obliviously walked the streets.
او از بار مشروب فروشی سرگردان خارج شد و با بی اعتنائی در خیابان ها قدم زد.
4 - The crisis began while I sat obliviously at the computer.
این بحران در حالی شروع شد که من با بی اعتنایی سر کامپیوتر نشسته بودم.
کلمات دیگر: