(در اصل) وابسته به نقاش، ویژه ی نقاشان
painterly
(در اصل) وابسته به نقاش، ویژه ی نقاشان
انگلیسی به فارسی
(در اصل) وابسته به نقاش، ویژهی نقاشان
وابسته به هنر نقاشی و رنگ پردازی
نقاشی
انگلیسی به انگلیسی
• of or pertaining to a painter; characteristic of a painter; having qualities that are unique to the art form of painting (art)
جملات نمونه
1. The film has a painterly eye.
[ترجمه ترگمان]این فیلم یک چشم نقاشی مانند دارد
[ترجمه گوگل]این فیلم دارای چشم نقاشی است
[ترجمه گوگل]این فیلم دارای چشم نقاشی است
2. Here we are given an insight into the painterly decisions - sacrifices - to which artists often feel driven.
[ترجمه ترگمان]در اینجا ما به بینش و بینش و sacrifices که هنرمندان اغلب احساس می کنند، می پردازیم
[ترجمه گوگل]در اینجا ما به تصورات نقاشی - فداکاری - که هنرمندان اغلب احساس رانده شدن را درک می کنند
[ترجمه گوگل]در اینجا ما به تصورات نقاشی - فداکاری - که هنرمندان اغلب احساس رانده شدن را درک می کنند
3. Painterly theory follows with respect to remnant canvas if wanting to learn.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی چیزی یاد بگیری این تئوری با احترام به بوم اثر می گذارد
[ترجمه گوگل]تئوری نقاشی با توجه به بوم باقیمانده اگر بخواهد یاد بگیرد
[ترجمه گوگل]تئوری نقاشی با توجه به بوم باقیمانده اگر بخواهد یاد بگیرد
4. Painterly and evocative of wind and cold, beauty of the starkness of the buildings'perseverance.
[ترجمه ترگمان]Painterly و انگیزشی باد و سرما، زیبایی of ساختمان ها
[ترجمه گوگل]نقاشی و تحریک کننده از باد و سرما، زیبایی از شدت عمیق buildings'perseverance
[ترجمه گوگل]نقاشی و تحریک کننده از باد و سرما، زیبایی از شدت عمیق buildings'perseverance
5. Creation difficulty is bigger for the stationmaster of painterly to doing not have after all foundation.
[ترجمه ترگمان]اشکال ایجاد نقاشی برای the نقاشی مانند نقاشی پس از همه پایه بسیار بزرگ تر است
[ترجمه گوگل]مشکل ساختن بزرگتر از این است که ایستگاه نوازنده به صورت نقاشی در انجام کارهای بعد از تمام پایه ها، بزرگتر است
[ترجمه گوگل]مشکل ساختن بزرگتر از این است که ایستگاه نوازنده به صورت نقاشی در انجام کارهای بعد از تمام پایه ها، بزرگتر است
6. The discursion in ancient painterly theory was traditional model analogize configuration not proposition discursion.
[ترجمه ترگمان]The در نظریه نقاشی مانند قدیمی، مدل سنتی analogize بود که discursion را پیشنهاد نکرده بود
[ترجمه گوگل]این گفتمان در نظریه نقاشی باستانی مدل سنتی بود که از پیکربندی نه گفتار گزاره استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]این گفتمان در نظریه نقاشی باستانی مدل سنتی بود که از پیکربندی نه گفتار گزاره استفاده می کرد
7. Quintilian was one who credited Zeuxis with having established painterly principles of light and shade.
[ترجمه ترگمان]کوینتیلیانوس بود که Zeuxis را با داشتن اصول نقاشی مانند نور و سایه نسبت داد
[ترجمه گوگل]Quintilian کسی بود که Zeuxis را با داشتن اصول نقاشی از نور و سایه تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]Quintilian کسی بود که Zeuxis را با داشتن اصول نقاشی از نور و سایه تاسیس کرد
8. In both, Gironella is exploring the characters of the sitters as suggested in their portraits rather than the formal, painterly qualities.
[ترجمه ترگمان]در هر دو، Gironella در حال بررسی ویژگی های of است که در portraits به جای ویژگی های رسمی، نقاشی و نقاشی پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]در هر دو، Gironella در حال بررسی شخصیت های سازندگان است که در پرتره آنها پیشنهاد می شود، نه به کیفیت های رسمی و نقاشی
[ترجمه گوگل]در هر دو، Gironella در حال بررسی شخصیت های سازندگان است که در پرتره آنها پیشنهاد می شود، نه به کیفیت های رسمی و نقاشی
9. With the end of the Mask series, Zeng began to pursue more unmediated forms of painterly expression.
[ترجمه ترگمان]با پایان سری ماسک ماسک، زنگ شروع به دنبال کردن بیشتر اشکال بیان نقاشی مانند کرد
[ترجمه گوگل]با پایان سری ماسک، زنگ شروع به دنبال کردن اشکال گمراه کننده تر از بیان هنری کرد
[ترجمه گوگل]با پایان سری ماسک، زنگ شروع به دنبال کردن اشکال گمراه کننده تر از بیان هنری کرد
10. Sometimes I use this brush when I want to have a more painterly feel for textures.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات من از این برس استفاده می کنم وقتی می خواهم احساس نقاشی مانند بیشتری برای بافت ها داشته باشم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من از این قلم مو استفاده می کنم، زمانی که می خواهم احساس زیبایی بیشتری نسبت به بافت داشته باشم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من از این قلم مو استفاده می کنم، زمانی که می خواهم احساس زیبایی بیشتری نسبت به بافت داشته باشم
11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
12. In concrete style oil painting, abstraction factors are very important painterly language. In this essay, I mainly study how to realize the abstract imagination in concrete oil painting.
[ترجمه ترگمان]در نقاشی رنگ روغن سبک بتن، عوامل انتزاعی زبان نقاشی مانند بسیار مهم هستند من در این مقاله به طور عمده نشان می دهم که چگونه تصور انتزاعی در نقاشی روغن بتن را درک کنم
[ترجمه گوگل]در سبک نقاشی بطری سبک، عوامل انتزاعی، زبان نقاشی بسیار مهم هستند در این مقاله، من عمدتا به بررسی نحوه تحقق تخیل انتزاعی در نقاشی های بتنی می پردازم
[ترجمه گوگل]در سبک نقاشی بطری سبک، عوامل انتزاعی، زبان نقاشی بسیار مهم هستند در این مقاله، من عمدتا به بررسی نحوه تحقق تخیل انتزاعی در نقاشی های بتنی می پردازم
13. Abstract concepts and realistic situations rendered in a wild, painterly pastel sketch style.
[ترجمه ترگمان]مفاهیم انتزاعی و موقعیت های واقع گرایانه در یک سبک طراحی سبک نقاشی مانند نقاشی و نقاشی شده نمایش داده شدند
[ترجمه گوگل]مفاهیم خلاقانه و موقعیت های واقع گرایانه ارائه شده در شیوه وحشی، سبک نقاشی پاستل
[ترجمه گوگل]مفاهیم خلاقانه و موقعیت های واقع گرایانه ارائه شده در شیوه وحشی، سبک نقاشی پاستل
14. Let's say I didn't want to achieve anything photorealistic, but giving instead a painterly feeling.
[ترجمه ترگمان]بیا فرض کنیم که من نمی خواستم به هر چیزی دست پیدا کنم، اما به جای احساس painterly
[ترجمه گوگل]بیایید بگویم من نمی خواستم چیزی را فانتالیستی به دست بیاورم، اما به جای احساس نقاشی
[ترجمه گوگل]بیایید بگویم من نمی خواستم چیزی را فانتالیستی به دست بیاورم، اما به جای احساس نقاشی
15. His paintings unfold either as installation or three - dimensional object – or as reworking of painterly problems.
[ترجمه ترگمان]نقاشی های او به صورت نصب یا اشیا سه بعدی یا به عنوان بازسازی مشکلات نقاشی مانند باز می شوند
[ترجمه گوگل]نقاشی های او بهعنوان ابزاری یا سه بعدی ابداع شده است - یا به عنوان بازسازی مشکلات نقاشی
[ترجمه گوگل]نقاشی های او بهعنوان ابزاری یا سه بعدی ابداع شده است - یا به عنوان بازسازی مشکلات نقاشی
پیشنهاد کاربران
نقاشانه
کلمات دیگر: