کلمه جو
صفحه اصلی

palpably


بطور محسوس یا اشکار

انگلیسی به فارسی

محتاطانه


انگلیسی به انگلیسی

• tangibly, perceptibly, concretely

جملات نمونه

1. What you say is palpably false.
[ترجمه ترگمان] چیزی که تو میگی، کاملا غلطه
[ترجمه گوگل]آنچه شما می گویید، پنهانی نادرست است

2. The scene was palpably intense to watch.
[ترجمه ترگمان]این صحنه به طور آشکاری برای تماشا کردن آماده بود
[ترجمه گوگل]صحنه شدیدا تماشا شد

3. It was palpably clear what she really meant.
[ترجمه ترگمان]واضح بود که منظور او چه بود
[ترجمه گوگل]این کاملا روشن بود که او واقعا چه معنایی دارد

4. Suddenly, palpably, his anger drained away.
[ترجمه ترگمان]ناگهان خشمش فروکش کرد
[ترجمه گوگل]ناگهان، به طرز محسوسی، خشمش از بین رفت

5. This was palpably untrue.
[ترجمه ترگمان]این موضوع کام لا واقعی بود
[ترجمه گوگل]این به شدت نادرست بود

6. The pace of life palpably increased; colours changed.
[ترجمه ترگمان]سرعت زندگی افزایش یافت؛ رنگ ها تغییر کردند
[ترجمه گوگل]سرعت زندگی به طرز قابل توجهی افزایش یافت؛ رنگ تغییر کرد

7. The accusation against Guy Liddell was palpably absurd.
[ترجمه ترگمان]تهمت بر ضد یارو، دی گه بی معنی بود
[ترجمه گوگل]اتهامات علیه گای لیدل به وضوح پوچ بود

8. All three are palpably driven men.
[ترجمه ترگمان]هر سه تن پیاده شده اند
[ترجمه گوگل]همه سه نفر مردانه به نظر می رسد

9. The Netherlands is a place that is now palpably fretful about its future.
[ترجمه ترگمان]هلند مکانی است که در حال حاضر به طور آشکاری در مورد آینده آن عصبانی است
[ترجمه گوگل]هلند یک مکان است که در حال حاضر به نظر قابل توجهی در مورد آینده آن نگران کننده است

10. She was palpably nervous.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی عصبی بود
[ترجمه گوگل]او محتاطانه عصبی بود

11. Furthermore, there is a marked absence of peer pressure here, which would make itself palpably felt when such anti - social conduct occurs.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، عدم وجود فشار همسالان در اینجا وجود دارد، که به طور آشکار احساس می شود وقتی چنین رفتار ضد اجتماعی رخ می دهد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، فقدان مشخصی از فشار همسالان در اینجا وجود دارد که خود را با حساسیت زمانی که چنین رفتارهای ضد اجتماعی وجود دارد، احساس می کند

12. What light struggled through the unwashed front window soon gave up the ghost in the air that seemed almost palpably grey.
[ترجمه ترگمان]چیزی که از میان پنجره unwashed دست و پا می زد، به زودی روح را در هوا رها کرد که تقریبا به نظر می رسید که به نظر می رسد خاکستری باشد
[ترجمه گوگل]به زودی نور خیره کننده ای که از طریق پنجره ی جلوگیری شده از بین رفته بود فریاد زد که شبح در هوا بود که به نظر می رسید تقریبا ارغوانی خاکستری بود

13. I tried desperately hard not to reveal my true thoughts but palpably failed.
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی سعی کردم افکار واقعی خود را فاش نکنم، اما این کار شکست خورد
[ترجمه گوگل]من به شدت سعی کردم افکار درست من را افشا نکنم، اما به طرز چشمگیری شکست خورد

14. Which, from the way the power grew in him, palpably week by week, I took to be only natural.
[ترجمه ترگمان]از جهتی که قدرت در او در هفته به طول هفته افزایش می یافت، من فقط طبیعی می شدم
[ترجمه گوگل]کدام، از آنجا که قدرت در او رشد کرد، به طرز قابل توجهی هفته ای یک بار، به نظر من تنها طبیعی بود

پیشنهاد کاربران

ملموس


کلمات دیگر: