بطور ملی، از لحاظ ملی
nationally
بطور ملی، از لحاظ ملی
انگلیسی به انگلیسی
• in a national way, affecting the whole nation; extending throughout the nation, nationwide
جملات نمونه
1. The president's popularity nationally is at an all-time low.
[ترجمه ترگمان]محبوبیت رئیس جمهور در سطح ملی بسیار پایین است
[ترجمه گوگل]محبوبیت رییس جمهور در سطح ملی همیشه پایین است
[ترجمه گوگل]محبوبیت رییس جمهور در سطح ملی همیشه پایین است
2. The place is nationally known for its melons and fruit, especially its seedless grapes.
[ترجمه ترگمان]این مکان به خاطر صیفی جات و میوه ها، به خصوص انگور seedless معروف است
[ترجمه گوگل]این محل به طور ملی شناخته شده است برای خربزه و میوه، به ویژه انگور بدون دانه آن است
[ترجمه گوگل]این محل به طور ملی شناخته شده است برای خربزه و میوه، به ویژه انگور بدون دانه آن است
3. He's a talented athlete who competes nationally and internationally.
[ترجمه ترگمان]او یک ورزش کار با استعداد است که در سطح ملی و بین المللی رقابت می کند
[ترجمه گوگل]او یک ورزشکار با استعداد است که در سطح ملی و بین المللی رقابت می کند
[ترجمه گوگل]او یک ورزشکار با استعداد است که در سطح ملی و بین المللی رقابت می کند
4. The programme will be broadcast nationally.
[ترجمه ترگمان]این برنامه در سطح ملی پخش خواهد شد
[ترجمه گوگل]این برنامه در سطح ملی پخش خواهد شد
[ترجمه گوگل]این برنامه در سطح ملی پخش خواهد شد
5. Duncan Campbell is nationally known for his investigative work.
[ترجمه ترگمان]دانکن کمپبل به خاطر کار تحقیقی خود مشهور است
[ترجمه گوگل]دانکن کمپبل به طور ملی به خاطر کار تحقیقاتی او شناخته شده است
[ترجمه گوگل]دانکن کمپبل به طور ملی به خاطر کار تحقیقاتی او شناخته شده است
6. Meetings were held locally and nationally.
[ترجمه ترگمان]جلسات به طور محلی و در سطح ملی برگزار شدند
[ترجمه گوگل]جلسات محلی و ملی برگزار شد
[ترجمه گوگل]جلسات محلی و ملی برگزار شد
7. Abortion was legalized nationally in the United States following the Roe versus Wade case.
[ترجمه ترگمان]Abortion در ایالات متحده به دنبال پرونده وید و وید به رسمیت شناخته شد
[ترجمه گوگل]سقط جنین در ایالات متحده پس از پرونده رو و واد در ایالات متحده قانونی شد
[ترجمه گوگل]سقط جنین در ایالات متحده پس از پرونده رو و واد در ایالات متحده قانونی شد
8. The President's speech was broadcast nationally.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی رئیس جمهور در سطح ملی پخش شد
[ترجمه گوگل]سخنرانی رئیس جمهور در سطح ملی پخش شد
[ترجمه گوگل]سخنرانی رئیس جمهور در سطح ملی پخش شد
9. Yet this dilemma is generated nationally, not locally, by the failure to match resources and expectations.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این معضل در سطح ملی تولید می شود، نه به طور محلی، با شکست در انطباق منابع و انتظارات
[ترجمه گوگل]با این وجود، این معضل ناشی از عدم وجود منابع و انتظارات در سطح ملی، نه محلی است
[ترجمه گوگل]با این وجود، این معضل ناشی از عدم وجود منابع و انتظارات در سطح ملی، نه محلی است
10. Reagan spoke to those hopes in a nationally televised address on the eve of his departure for Geneva.
[ترجمه ترگمان]ریگان با آن امیدها در سخنرانی تلویزیون ملی در آستانه عزیمت خود به ژنو سخن گفت
[ترجمه گوگل]ریگان به امید آن ها در روزنامه های تلویزیونی کشوری در آستانه خروج او از ژنو صحبت کرد
[ترجمه گوگل]ریگان به امید آن ها در روزنامه های تلویزیونی کشوری در آستانه خروج او از ژنو صحبت کرد
11. Nationally, unequal terms of trade between the agricultural and industrial sectors serve to subsidize manufacturing.
[ترجمه ترگمان]به لحاظ ملی، شرایط نابرابر تجاری بین بخش های کشاورزی و صنعتی به یارانه تولید کمک می کند
[ترجمه گوگل]در سطح ملی، شرایط نابرابر تجارت بین بخش های کشاورزی و صنعتی به تولید یارانه ها کمک می کند
[ترجمه گوگل]در سطح ملی، شرایط نابرابر تجارت بین بخش های کشاورزی و صنعتی به تولید یارانه ها کمک می کند
12. Members are involved in collaborative projects within Oxford, nationally and internationally.
[ترجمه ترگمان]اعضا در پروژه های مشترک بین دانشگاه های آکسفورد، ملی و بین المللی شرکت دارند
[ترجمه گوگل]اعضا در پروژه های همکاری در آکسفورد در سطح ملی و بین المللی مشارکت دارند
[ترجمه گوگل]اعضا در پروژه های همکاری در آکسفورد در سطح ملی و بین المللی مشارکت دارند
13. Nationally, the total is up 05000 on April, 1990, when it first started expanding.
[ترجمه ترگمان]در سطح ملی، مجموع ۰۵۰۰۰ در آوریل ۱۹۹۰، زمانی که اولین بار گسترش یافت، افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]در سطح ملی، در آوریل 1990، زمانی که آن را برای اولین بار شروع به گسترش کرد، کل آن تا 05000 است
[ترجمه گوگل]در سطح ملی، در آوریل 1990، زمانی که آن را برای اولین بار شروع به گسترش کرد، کل آن تا 05000 است
14. But council leaders nationally have complained that a decade of education cuts make this the bleakest year yet.
[ترجمه ترگمان]اما رهبران شورا در سطح ملی شکایت کرده اند که یک دهه کاهش تحصیلی در سال جاری آغاز خواهد شد
[ترجمه گوگل]اما رهبران شورای ملی به تازگی شکایت کرده اند که یک دهه کاهش آموزش ها این را بدترین سال است
[ترجمه گوگل]اما رهبران شورای ملی به تازگی شکایت کرده اند که یک دهه کاهش آموزش ها این را بدترین سال است
15. It has great prestige, both nationally and internationally.
[ترجمه ترگمان]این کشور، هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی، اعتبار زیادی دارد
[ترجمه گوگل]این کشور دارای اعتبار عالی است، هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی
[ترجمه گوگل]این کشور دارای اعتبار عالی است، هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی
پیشنهاد کاربران
سراسری، عمومی، همگانی
در سطح ملی
کلمات دیگر: