کلمه جو
صفحه اصلی

occasions

انگلیسی به فارسی

موارد، فرصت، مورد، موقع، وهله، سبب، فرصت مناسب، تصادف، روی داد، باعی شدن، انگیختن، سبب شدن


انگلیسی به انگلیسی

• something a person has to do; personal necessities; person's needs

جملات نمونه

1. on ceremonious occasions the church is lavishly decorated
در مراسم سنتی کلیسا را کاملا آذین بندی می کنند.

2. on sundry occasions
در مواقع متعدد

3. he wears a tie only on special occasions
او فقط در مواقع بخصوصی کراوات می زند.

4. the city is decorated only on festal occasions
فقط در مواقع جشن و سرور شهر را آذین بندی می کنند.

5. On the rare occasions when they met he hardly even dared speak to her.
[ترجمه ترگمان]در مواقع نادری که یکدیگر را می دیدند، حتی جرات حرف زدن با او را هم نداشت
[ترجمه گوگل]در موارد نادر زمانی که آنها ملاقات کرد، تقریبا حتی جرأت به صحبت کردن با او نداشتند

6. We had met on two previous occasions.
[ترجمه ترگمان]در دو مورد قبلی همدیگر را ملاقات کردیم
[ترجمه گوگل]ما در دو مورد قبلی ملاقات کردیم

7. It was the first of many such occasions.
[ترجمه ترگمان]این اولین بار بود
[ترجمه گوگل]این اولین بار از چنین مواردی بود

8. I've met him before on two previous occasions.
[ترجمه ترگمان]قبلا در این دو مورد اخیر او را ملاقات کرده ام
[ترجمه گوگل]من او را در دو جلسه گذشته ملاقات کردم

9. I can remember very few occasions when he had to cancel because of ill health.
[ترجمه ترگمان]من به یاد می آورم که وقتی او مجبور شد به خاطر سلامت بیمار، آن را لغو کند، چند بار به یاد می آورم
[ترجمه گوگل]من می توانم چندین بار به یاد داشته باشم وقتی که او مجبور شد به خاطر سلامتش لغو شود

10. Owen was unlucky not to score on two occasions.
[ترجمه ترگمان]اوون \"بدشانس بود که دو بار موفق نشد\"
[ترجمه گوگل]اوون موفق نشد در دو بار گلزنی کند

11. I've seen Jana with them on several occasions.
[ترجمه ترگمان]بارها دیده ام که آن ها را در چندین بار دیده ام
[ترجمه گوگل]من Jana را با آنها در چندین بار دیدم

12. On many occasions demonstrators were bound over to keep the peace.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از موارد تظاهر کنندگان ملزم به حفظ صلح بودند
[ترجمه گوگل]در بسیاری از موارد تظاهرکنندگان مجبور شدند صلح را حفظ کنند

13. On two occasions she had peeked at him through a crack in the wall.
[ترجمه ترگمان]دو مرتبه از شکاف دیوار نگاهی به او انداخت
[ترجمه گوگل]در دو مورد او از طریق یک کرک در دیوار به او نگاه کرد

14. They have been seen together on two separate occasions.
[ترجمه ترگمان]در دو گونه موارد یکدیگر را دیده اند
[ترجمه گوگل]آنها در دو بار مجزا دیده شده اند

15. We met on several occasions to discuss the issue.
[ترجمه ترگمان]ما در چندین مورد برای بحث در مورد این مساله ملاقات کردیم
[ترجمه گوگل]ما در چندین جلسه ملاقات کردیم تا این موضوع را مورد بحث قرار دهیم

پیشنهاد کاربران

فرصت ، موقعیت

مناسبتها

موقع - فرصت - موحب - باعث شدن

زمان یا فرصت _گاهی در جمله ها به معنی موارد مورد نظر دیده می شود.

موقعیت ها،
فرصت ها،
وهله ها،
مرحله ( از نوع تکرار مثلا چندین مرحله )
انگیختن

مناسب های خاص

مراسم، مناسبت


کلمات دیگر: