کلمه جو
صفحه اصلی

obsessed with

انگلیسی به انگلیسی

• dominated by the thought of

پیشنهاد کاربران

اعتیاد، وسواس، عادت، خو گرفته، چرخ دنده ساعت، تسلیم شده، معتاد

افکار وسواس گونه در مورد چیزی داشتن، درگیری فکری در مورد چیزی داشتن

دلمشغولی
اشتغال ذهنی
مشغولیت

فکر و ذکر کسی چیزی بودن

با کسی یا چیزی خو گرفتن

تمرکز بیش از حد روی چیزی/کسی، قفلی زدن، کلید کردن

گیر کردن گلو پیش کسی

دلبستگی بیش از حد

خودمانی:تو نخ کسی یا چیزی بودن


کلمات دیگر: